تدبر در قرآن کریم
متن آموزشی سوره مبارکه عصر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏وَ الْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ (2) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)

 

انسان برای تجارت به این دنیای خاکی سفر کرده است و جز مدت زمان کوتاهی، فرصت ندارد. عمر او سرمایه اوست که باید در مقابل آن، رضایت پروردگار و بهشت برین را به دست آورد. تاجرِ مسافر، وقتی به این دنیای رنگارنگ وارد می­شود، دل در گرو آن می­نهد و کم کم اسیرش می­شود و فراموش می­کند که از کجا و برای چه آمده است و به کجا می­رود. غفلت سراسر وجودش را فرا می­گیرد. زمان و عمر محدود او به سرعت می­گذرد. به راستی سرمایه عمر را با چه بهایی معامله می­کنیم؟

سوگند به عصر (زمان، روزگار)«1» که انسان در زیانکارى و سرمایه عمرش رو به تباهى است«2» مگر کسانى که به خدا، و پیامبران و روز قیامت ایمان آورده‌، کارهاى شایسته انجام دادند و یکدیگر را به پیروى از حق و تداوم آن سفارش کرده، به شکیبایى در اطاعت از خدا و دورى جستن از گناهان و تحمّل ناگواریها توصیه کردند.«3»

آری، تنها کسانی از قاعده عمومی خسران استثنا هستند که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و به ایمان فردی اکتفا نکردند، بلکه یکدیگر را به حق سفارش کردند و به صبر فرا خواندند.[1] آنان در قبال آنچه از دست می­دهند، متاعی بس گرانبها به دست می­آورند. با بهای عمر خویش، رضای خدا و سعادت ابدی را کسب می‌کنند. خسارت نمی­کنند، بلکه سودی شگفت و بی نهایت نصیبشان می­گردد.

جهت هدایتی سوره:

اقتضای گذر زمان، خسران انسان؛ مگر برای اهل ایمان

با گذر زمان، سرمایه عمر از کف می­رود و انسان دچار خسران می­گردد؛ مگر کسانی که ایمان آورده، عمل صالح انجام دهند و همدیگر را به حق و صبر سفارش کنند.

صدق الله العلی العظیم



[1].(تواصوا بالحق) جنبه اجتماعی (آمنوا) و (تواصوا بالصبر) جنبه اجتماعی (عملوا الصالحات) است؛ چون تواصی، سفارش کردن متقابل است و جز با جنبه اجتماعی تأمین نمی­گردد.

فیلم آموزشی سوره مبارکه تغابن

متن آموزشی سوره مبارکه همزه

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (1) الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ (2) یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ (3) کَلاَّ لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ (4) وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَةُ (5) نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (6) الَّتی‏ تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ (7) إِنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ (8) فی‏ عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ (9)

به خود اجازه می­دهد که از دیگران عیب­جویی کرده، درباره­ آنان آشکارا و پنهان بدگویی کند. او زراندوز دنیاگراست و می‌پندارد که همین ثروت انباشته­اش مایه جاودانگی اوست. ازاین‌رو خود را از دیگران برتر می­بیند و آنان را تحقیر می­کند.

واى بر هر عیب­جوى غیبت­کننده­ای«1» که به جهت دوست داشتن ثروت، مالى فراهم آورده و آن را پى در پى شمرده است تا از زیاد شدنش لذت ببرد و همین خصلت، او را به خود برتر بینی و در نتیجه، عیب­جویی و بدگویی از دیگران کشانده است«2» چون مى­پندارد که ثروتش جاودانه­اش ساخته است.«3»

توهم جاودانگی به واسطه ثروت، با دو بیان قابل طرح است:

  1. دنیاگرای ثروت­اندوز بر اثر حب مال و آرزوهای دور و درازی که دارد، مرگ را از خود دور ببیند و خود را در این دنیا جاودان بپندارد.
  2. دنیاگرای ثروت­اندوز، ثروت را نشانه سعادت خویش دانسته، معتقد به ادامه یافتن این سعادت، حتی پس از مرگ خود باشد؛ یعنی او بر این باور باشد که حتی اگر بمیرد، در دنیای دیگر نیز سعادتمند خواهد بود؛ به همان دلیل که در این دنیا (به تصور خویش) سعادتمند بوده است.

به هر تقدیر همین توهم، او را گرفتار خودبرتربینی، عیب­جویی و بدگویی درباره مردم کرده است.

چنین نیست که او به واسطه ثروت، جاویدان شود، بلکه حتماً مرگ او فرا خواهد رسید و قطعاً در آن آتش شکننده افکنده خواهد شد«4» و چه چیزى تو را آگاه کرده است که آن آتش شکننده چیست؟«5» آتشِ برافروخته خداست«6» که بر دلها چیره مى شود و جان آدمیان را مى سوزاند.«7» آن آتش بر آنان در بسته خواهد بود و راه خلاصى از آن نخواهند داشت.«8» این در حالى است که آنان در ستونهایى بسیار دراز به بند کشیده شده­اند.«9»

آری، آتش شکننده و سوزان جهنم بر قلبش مسلط مى‏گردد و روح و جان او را که کانون این همه خود برتر بینی و تحقیر دیگران بود، به آتش مى‏کشد؛ آتشى خرد کننده و جانسوز به سزای اینکه در دنیا قلب دیگران را می­سوزاند و شخصیت آنان را خرد می­کرد. او مال خود را مایه جاودانگی می­داند و به پشتوانه آن از دیگران عیب­جویی و بدگویی می­کند، ولی باطن چنین مالی، آتش شکننده و جانسوز جهنم است.

یکی از ثمرات این سوره، دلجویی از کسانی است که شخصیتشان لگدمال فخرفروشی و خود برتر بینی ثروت­اندوزان دنیاگرا شده است.

جهت هدایتی سوره

هشدار و انذار درباره ثروت و آتش جانسوز جهنم

ثروتی که به پندار جاودانگی، باعث خودبرتر بینی، عیب­جویی و بدگویی از دیگران گردد، آتش شکننده و جانسوز جهنم است.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه فیل

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ (1) أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی‏ تَضْلیلٍ (2) وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابیلَ (3) تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ (4) فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ (5)

 

دشمنان قرآن کریم و رسول حق6 به پندار شکست ناپذیر بودن، دربرابر حقیقت اسلام صف­آرایی کرده، جز به نابودی آن راضی نمی­شوند. این­گونه به نظر می­رسد که رسول اکرم6 و طرفداران جبهه حق، توان مقابله با این دشمنان به ظاهر قدرتمند را ندارند. این تقابل نابرابر می­تواند زمینه تضعیف حق­مداران و تقویت باطل­گرایان را فراهم سازد. صدای مبارک وحی، این فضای موهوم را در هم می­شکند.

ای رسول ما! صف­آرایی قدرتمندان و ثروتمندان دربرابر حقیقت اسلام، تو را نگران نسازد. مگر ندانسته­اى که پروردگارت با آن فیل­سواران که براى ویران ساختن کعبه لشکرکشى کردند، چه کرد؟«1» آیا ترفندشان را در بیراهه قرار نداد و بى اثر نساخت؟«2» و بر بالاى سرشان فوج فوج پرندگانى فرستاد.«3» پرندگانى که بر آنان سنگهایى از جنس سنگ و گل (کلوخ سخت) مى افکندند.«4» بدین گونه، خداوند جانشان را گرفت و آنان را همچون پوسته­اى ساخت که مغزش خورده شده باشد.«5»

این معجزه در سال میلاد پیامبر اکرم6 اتفاق افتاد و از آیات خداست که مورد باور همگان است و هیچ شکی در آن نیست و حتی در اشعار جاهلیت نیز به آن اشاره شده است.

این واقعه، سمبلی برای به تصویر کشیدن این حقیقت است که خدای متعالی از دین خود دربرابر دشمنان محافظت می­کند و هیچ کس با هیچ قدرتی توان مقابله با او را ندارد. کعبه در این واقعه، مظهر دین و دینداری و اصحاب فیل، نمونه دشمنان به ظاهر قدرتمند و غرّه به زور است و مجازات سپاه فیل به وسیله پرندگان کوچک و با سنگریزه‌ها، یادآور این حقیقت است که همه عالم، لشکر خداست و حتی کمترین و کوچک‌ترین مخلوقات، به اذن خدا می‌توانند واسطه مجازات مقتدران باشند.

این سوره شریفه، همان‌طور که مایه تقویت قلب شریف رسول خدا6 است، سبب قوت قلب تمام جانشینان برحق ایشان و رهبران الهی دربرابر ابرقدرت­­نمایان است و همان‌گونه که مایه دلگرمی رهبران الهی است، اطمینان­بخش مؤمنان به آنان و رعب­افکن در دلهای دشمنان ایشان است.

جهت هدایتی سوره:

تقویت جبهه ایمان دربرابر ابرقدرت­نمایان

رسول خدا6، رهبران الهی و همه مؤمنان، رفتار خدا با اصحاب فیل را ببینند و دربرابر ابرقدرت­­نمایان احساس ضعف نکنند. دشمنان حق و حقیقت نیز عاقبت خود را در این آینه شفاف نظاره کنند.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه قریش

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏لِإیلافِ قُرَیْشٍ (1) إیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ (2) فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ (3)

الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (4)قریش، عشیره پیامبر اکرم6 و فرزندان نضر بن کنانه هستند. در منطقه حرم و در مجاورت بیت الله الحرام زندگی می­کنند. حرم، وادی خشک و بایری است و آنان از راه بازرگانی زندگی را می­گذرانند و هر سال دو بار برای تجارت کوچ می‌کنند. در زمستان به یمن و در تابستان به شام می روند. خدا به برکت این خانه، آنان را با سفر زمستانی و تابستانی الفت داده است. مردم ایشان را به سبب بیت الله الحرام احترام می‌کنند. از کاروانهایشان راهزنی نمی‌کنند و به سرزمین امنشان یورش نمی‌برند و آنان این همه را از یُمن مجاورت با خانه خدا دارند. حال سؤال این است که در قبال این لطف الهی چه وظیفه­ای دارند؟ آیا شرک برای اینان که زیر سایه خانه توحید آرامش یافته‌اند، رواست؟

از آن روى که خداوند قریش را با کوچ کردن مأنوس ساخت«1» یعنی آنان را با کوچ زمستانى و تابستانى مأنوس کرد تا معیشت خود را فراهم آورند«2» به شکرانه­اش باید خداوندگار این خانه (کعبه) را بپرستند«3» همان کسى که آنان را در سرزمینى که اسباب معیشت و امنیت فراهم نبود، از گرسنگى رهایى بخشید و طعامشان داد و آنان را از ترس و دلهره ایمن ساخت.«4»

آیا غذا و امنیت، نخستین و مهم‌ترین نعمت حیات فردی و اجتماعی نیست؟ اینان که اولین نعمات حیات فردی و اجتماعی خود را مدیون مجاورت بیت الله الحرام هستند، تنها باید پروردگار همین بیت را بندگی کنند.

این سوره مبارکه در لایه­ای بالاتر از ظاهر، همین مقصود هدایتی را درباره همه مجاوران خانه خدا در هر زمانی دارد. ساکنان بلد حرام و مجاوران بیت حرام در تمام طول تاریخ، مشمول همین لطف و نعمتی هستند که قریش بود و روا نیست که صاحب این خانه را بندگی نکنند.

باز هم این سوره شریفه ­در لایه­ای بالاتر، همان مقصود هدایتی را درباره همه انسانها دارد؛  هرچند که قریش و مجاوران خانه خدا به طور محسوس­تری مشمول منت خداوندند. مگر انسانهای دیگر مشمول لطف و منت کسی جز خدا هستند؟!

همگان باید به شکرانه بهره­مندی از نعمات حیات فردی و اجتماعی، در برابر پروردگارشان سر تسلیم فرود آورده، پیشانی بندگی بر خاک گذارند و اگر کسی یا گروهی از نعمت بیشتری بهره­مند است (مانند قریش یا مجاوران خانه خدا یا هر فرد و گروهی که به دلیلی خاص، مشمول عنایتی بیشتر است) باید نسبت به عبادت و بندگی ولی نعمتش بیشتر اهتمام و مبادرت ورزد نه اینکه غافل شود و دیگران را با او شریک قرار دهد.

جهت هدایتی سوره

ضرورت پرستش پروردگار بیت الله الحرام

برای قریش که در سایه همین خانه الفت گرفته و از گرسنگی و ترس نجات یافته است

و برای همه مجاوران بیت الله الحرام در طول تاریخ که مشمول همین نعمت­اند

و برای همه انسانها که مشمول نعمت و منت کسی جز خدا نیستند.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه ماعون

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ (1) فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ (2) وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ (3) فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ (4) الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (5) الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ (6)

وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ (7)خدای آگاه، مسلمان­نمایی را که اوصاف زشت دنیاگرایی در او فعلیت یافته، یتیمان را به سختی از خود می­راند و نسبت به طعام مسکینان ترغیب نمی­کند، چنین می­شناساند:

آیا دیدى آن کسى را که دین را دروغ مى­انگارد؟«1» شاید در زبان چنین نباشد، اما رفتارهایی دارد که جز از مکذّب دین سر نمی­زند. او همان کسى است که یتیم را به شدت و ستم از خود مى­راند«2» و بر اطعام بینوا ترغیب نمى­کند.«3»

آری، همین رفتارها نشانه تکذیب دین است. زیرا تصدیق دین امری فراتر از ادعا و اظهار است و با این اوصاف پلید سازگار نیست.

هرچند در میان نمازگزاران است، اما نمازگزار درستی نیست. اگر بود، نمازش او را از دنیاگرایی و تبعات زشت آن باز می­داشت. پس واى بر این نمازگزاران!«4» همانان که از نمازشان غافل‌اند و بدان اهتمام نمی­ورزند.«5» همانان که ریا مى­کنند«6» و از اموال خویش در رفع نیاز دیگران دریغ می­کنند.«7»

نماز، نماد خداگرایی است و انسان را از دنیاگرایی و اتصاف به اوصاف زشت دنیاپرستان باز می­دارد، اما برخی نمازگزاران از دنیاگرایی منصرف نگشته، منافع دنیوی خود را بر انجام وظایف انسانی و الهی خود در قبال یتیمان و مسکینان ترجیح می­دهند. خدای عزیز در قالب تهدید ایشان می­فهماند که آنان نمازگزارانی غافل از نماز و اهل ریا و منع کمک مالی هستند. آری، نمازگزارانی با این اوصاف، مستحق عذاب «ویل» خداوندند،  زیرا همین وضعیت اسفبار است که زمینه فعلیت یافتن دنیاگرایی و از خود راندن یتیمان و بی­تفاوتی نسبت به طعام مسکینان را فراهم می­سازد و آنان را در جرگه مکذبان دین قرار می­دهد.

جهت هدایتی سوره:

تهدید نمازگزاران مکذّب دین

از خود راندن یتیمان و بی­تفاوتی نسبت به طعام مسکینان، از نشانه­های تکذیب دین است. وای بر نمازگزارانی که با غفلت از نماز و ریا و منع کمک مالی به دیگران، زمینه فعلیت یافتن این اوصاف را فراهم می سازند و در عمل، دین را تکذیب می­کنند.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه کوثر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ (2) إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)

دشمنان بدخواه پیامبر خاتم6 با کمال بی­ادبی، او را ابتر یا همان مقطوع النسل لقب داده­اند. این کوته­فکران امیدوارند که با رحلت آن حضرت، دعوت توحیدی او نیز پایان یابد. آنان بر این باورند که فرزند پسر، وارث پدر و ادامه دهنده راه اوست و چون او پسر ندارد، نسلش و در نتیجه راهش ادامه نخواهد یافت و همه چیز به حال اول خود باز خواهد گشت. خودشان شادمان هستند. دل مهربان رسول رحمت6 را می­آزارند و پیروانش را نیز ناراحت و نگران می­کنند. با تبلیغات آنان، آینده اسلام در هاله­ای از ابهام فرو رفته است. پشتیبان رسول6 سوره مبارکه کوثر را به میدان نبرد حق با باطل می­فرستد:

ای رسول ما! دشمنان بدخواهت تو را ابتر می­خوانند. غمگین مباش و بدان که همانا ما به تو کوثر دادیم و این خیر فراوانِ جاری، سبب جاودانگی توست.[1]«1» پس به شکرانه آن براى پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن (یا هنگام تکبیر، دستهایت را تا مقابل گلو بالا بر)«2» قطعاً تو ابتر نیستی و رسالت نورانیت ناپایدار نیست، بلکه دشمن توست که ابتر است و نام و یاد و مرامش ناپایدار است.«3»

سوره­ای کوتاه و در عین حال، بسیار بلند است. این سوره شریفه بر دو اصل اساسی درباره رسول خدا6 تأکید می­کند و مانند آبی خنک، آتش تبلیغات شوم بدخواهان آن حضرت را خاموش می­سازد:

  • اصل اول، اعطای کوثر به آن حضرت است. آری، کوثر مایه جریان یافتن و ادامه داشتن است، نه فرزند پسر. ای بسا پسری که کوثر نباشد و به عنوان وارثی خلف، راه پدر را ادامه ندهد، اما کوثر، خیر کثیر جاری است و هرگز منقطع نمی­گردد. این نعمتی بزرگ است که شکرانه رسول‌ کریم6 را طلب می­کند.
  • اصل دوم، تأکید بر ابتر بودن دشمنان بدخواه آن پیامبر اعظم6 است. آری آنان خودشان ابتر و بی­دوام هستند. حتی اگر پسر هم داشته باشند و نسلشان چند صباحی ادامه یابد، راهشان، نامشان و یادشان هرگز جریان نخواهد یافت و به زباله­دان تاریخ سپرده خواهد شد.

این سوره مبارکه با تأکید بر این دو اصل مهم، برای همیشه هر پندار خامی نسبت به انقطاع نسل رسول‌الله‌6 و دوام دشمنی با آن حضرت را باطل می­سازد.

جهت هدایتی سوره:

جاودانگی پیامبر6 در پرتو اعطای کوثر

رسول خدا6 جاودان است، چون خدایش به او کوثر داده و دشمن بدخواه او خود ابتر و ناپایدار است.

صدق الله العلی العظیم



[1]. (الکوثر) را خیر کثیر دانسته­اند و بهتر است به قرینه تقابل با (الأبتر)، معنای آن را خیر کثیر جاری بدانیم. توضیح اینکه (الأبتر) به معنای منقطع و دم­بریده است و اگر معنای دوام و جریان در کوثر لحاظ نگردد، تأکید بر اعطای آن نمی­تواند پاسخی مناسب در رد اتهام ابتر باشد.

مصادیق کوثر بسیار است که برخی از آنها از این قرار است:

  • نهری در بهشت (ویژگی نهر در جاری بودن آن است).
  • حوض پیامبر6 در بهشت یا محشر.
  • اولاد پیامبر6.
  • اصحاب و اشیاع پیامبر6 تا روز قیامت.
  • علمای امت پیامبر6.
  • قرآن کریم و فضایل زیاد پیامبر6.
  • نبوت.
  • اسلام.
  • توحید.
  • علم و حکمت.
  • و ...

با توجه به آیه پایانی این سوره که از اتهام مقطوع النسل بودن پیامبر6 سخن گفته،  می‌توان دریافت که مراد از کوثر، خیری کثیر است که در ضمن آن، کثرت ذریه هم هست؛ چون در غیر این صورت، تأکید بر ابتر بودن دشمنان آن حضرت در این مقام، بی‌‌فایده خواهد بود. همه می­دانیم که ذریه آن حضرت از طریق جگرگوشه­اش، فاطمه زهرا3 ادامه یافته است؛ بنابراین یکی از مصادیق کوثر، وجود مبارک دخت نبی مکرم6، زهرای اطهر3 است.

متن آموزشی سوره مبارکه نصر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ (1) وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی‏ دینِ اللَّهِ أَفْواجاً (2) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً (3)

یاری خدا نزدیک است و اسلام در آستانه یک پیروزی بزرگ. دیری نمی­گذرد که مردم، گروه گروه به دین خدا درآیند. اینک که جبهه حقیقت و اسلام در آستانه نصری الهی و فتحی عظیم است، بیش از هر زمانی باید از روشهای درستِ مواجهه با شرایط جدید آگاه شد تا یاری و پیروزی، سبب قرب الی الله شود و به حجابی بین پیروزمندان و خدا بدل نگردد. رسول الله6 رهبر و پیشوای حکومت اسلام است و رفتارش در شرایط پیش رو از همگان مهم­تر.

ای رسول ما! هنگامى که یارى خدا و پیروزی فرا رسد«1» و ببینى که مردم، گروه گروه به دین خدا در مى­آیند«2» پروردگارت را تسبیح گوى؛ همراه با ستایش او و در تسبیح، او را از هر نقص و نیازی مبرّا دان. آری، او کمال مطلق است و به تحقق این نصر و فتح و ورود افواج مردم به دین خود نیازی ندارد. این تسبیح را با حمد و ستایش او همراه کن، زیرا این نصر و فتح عظیم از اوست و ستایش او بر این فعل جمیل، واجب. وقتی که با تسبیح و حمد، به جلال و جمال خدایت اقرار کردی، اینک به نقص و عجز خویش اعتراف کن و از وى مغفرت بخواه که او بسیار توبه پذیر است.«3»

بدین ترتیب، خدای متعالی با لطف همیشگی خود، کلامی سرشار از امید به آینده نازل می­کند و خطاب به پیامبر6 و مقتدای مسلمانان، اصول الهیِ پیروزمندی را تبیین می­فرماید.

جهت هدایتی سوره:

وظایف مهم رهبر جامعه اسلامی (و پیروان او) در شرایط یاری الهی و پیروزی

  1. تسبیح همراه با حمد پروردگار (اقرار به جلال و جمال خدا).
  2. استغفار (اعتراف به نقص و عجز خویش).

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه مسد

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ (1) ما أَغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ (2) سَیَصْلى‏ ناراً ذاتَ لَهَبٍ (3) وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (4)

فی‏ جیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ (5)ابو­لهب است؛ پدر آتش. فرقی نمی­کند که کنیه اوست یا وصفی برای تحقیرش. به هر تقدیر او پدر آتش است، چون همواره آتش کینه اسلام در قلب او روشن است. تمام توانش را در مقابله با حقیقت اسلام به کار گرفته، اموال و اعمالش را در این جهت سامان­دهی می­کند. همسرش نیز هیزم­کش کوره دشمنی او با حق است و می‌کوشد آتش کینه و عداوت او نسبت به اسلام خاموش نشده، شعله­ورتر گردد.

آری، اموال اعمال و حتی همسرش و خلاصه، همه زندگی‌اش، نمایشی از دشمنی با اسلام است. او دیگر به جرثومه­ای در این وادی بدل گشته و نام و یادش، نماد بذل مال و تلاش برای ویرانی خانه حقیقت است.

دو دست ابولهب تباه و ناکارآمد باد و خودش نیز براى همیشه، تباه و از سعادت محروم باد!«1» دو دستش یعنی اموال و اعمالش  او را به اهدافش نرساند.«2» به زودى به آتشى سوزان و پرلهیب در­آید و براى همیشه در آن ماندگار خواهد بود.«3»

همسر او کسی است که هیزم آتش عداوتش را تأمین می­کند. خدای متعالی او را نیز به شوهرش ملحق می­سازد:

و همسرش نیز به آن آتش درخواهد آمد، در حالى که هیزم کش دوزخ است«4» و بر گردنش طنابى از پوسته درخت است.«5»

بدین ترتیب، خدای متعالی با کلامی قاطع، کبکبه پوشالی ابولهب و ابولهب صفتان را در هم می­شکند و آنان را  در چهره عناصری شکست خورده در مقابل اسلام و قرآن و پیامبر6 و حق و حقیقت، منزوی می­سازد.

جهت هدایتی سوره:

تأکید بر شکست ابولهب، همسرش و تمام ابولهب صفتان.

همه کسانی که اموال و اعمالشان را برای مبارزه با حق به کار می­گیرند، به شکست و رسوایی محکوم هستند.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه توحید

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ (3) وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ (4)

وجود خدا امری بدیهی است و نیازمند اثبات نیست. بداهت وجود او با این بیان روشن می­شود که عالم هستی از دو فرض خارج نیست: یا آفریننده­ای دارد یا ندارد. در صورت اول، آن هستی­بخش، خداست و در صورت دوم (العیاذ بالله) خود عالم هستی، خداست. چنان­که هویداست، در هر دو فرض، خدا ثابت است و فرض سوم که نه خدای هستی­بخش باشد و نه عالم هستی، خدا باشد، جز با سفسطه و انکار وجود سازگار نیست.

براین ­اساس باید به جای اثبات خدا در شناخت او کوشید. باید دید چه وجودی را می­توان (الله) دانست؟ آیا می­توان مانند مادی­گرایان و ملحدان، عالم طبیعت را خدا پنداشت؟ آیا می­توان همانند بت­پرستان و طاغوت­پرستان، فرشتگان، جنیان، آدمیان، طواغیت یا نمادهای چوبین، آهنین و سنگین آنان را خدا انگاشت؟ یا باید در جرگه یکتاپرستان درآمد و توحید را سرلوحه شئون هستی خویش قرار داد؟

آری، فطرت خداجوی آدمیان در پی شناخت صفات خدای حقیقی است تا اعتقاد به خدایان وهمی، رهزن نگردد و جز در برابر خداوند یکتا پیشانی عبودیت بر خاک نساید:

ای رسول ما! بگو حقیقت این است که خدا احد است. خدا یکی است که نه در واقعیت و نه در ذهن، «دوم» ندارد و در شمار اعداد نمی­گنجد.[1]«1» خدا صمد است. اوست آن سروری که همه چیز در همه شئونش به او نیازمند است و او در هیچ شأنی نیازمند کسی نیست.[2]«2» نه زاییده است و نه زاده کسی است[3]«3» و هیچ کس همتا و همانند او نبوده است.[4]«4»

بدین ترتیب، این سوره مبارکه با ساده­ترین و در عین حال، عمیق­ترین بیان ممکن، ویژگیهای خدا را در جامع­ترین بیان کوتاه به اثبات رسانده است تا انسان حقیقت­جو در تکاپوی فطری خداجویی، دچار خطا نگردد و مصداق حقیقی خدا را از مصادیق وهمی آن تشخیص دهد و جز در برابر خدای حقیقی سر تسلیم و اخلاص فرو نیاورد.

جهت هدایتی سوره:

اثبات توحید و نفی شرک

اثبات احدیت و صمدیت برای خدا و نفی زاییدن و زاییده شدن و همتا داشتن از ذات پاک او.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. وجود یا تصور «دومی» برای یک موجود، مستلزم حد و مرز یا تصور حد و مرز برای اوست و هر آنچه حد و مرز دارد و محدود است، در ورای خود، محدود­کننده­ای دارد و سخن به همان وجود محدود کننده منتقل می­گردد. اگر آن هم وجودی محدود باشد، باز هم محدود کننده­ای دارد و سخن به آن منتقل می­گردد و این روند تا بی­نهایت ادامه خواهد داشت و این تسلسلی باطل است و در فرض این تسلسل، هیچ­گاه هیچ وجوی پدید نمی­آید و حال آنکه عالم وجود دارد؛ پس به طور حتم، هر جا سخن از (الله) است، وجودی است که حدی ندارد و احد است.

[2]. جای تردید نیست که احد، صمد است، چون احد مرزی ندارد و وجودی در ورای آن تصور نمی­گردد تا بخواهد نیاز او و مخلوقات او را برطرف سازد.

[3] . چطور می­تواند بزاید و حال آنکه زاییدن، جدا شدن بخشی از وجود است و این جز با قابلیت حد و مرز ممکن نیست و (الله) احد است و حد و مرزی ندارد. چگونه می­تواند بزاید در حالی که زاینده، مرکب است و مرکب، نیازمند اجزای خویش است، ولی (الله) صمد است و به هیچ چیز نیازی ندارد. چطور ممکن است زاییده شده باشد و حال آنکه  زاییده شدن با احد و صمد بودن قابل جمع نیست.

[4] . چطور می­تواند همتا داشته باشد؟ همتای او باید احد باشد و حال آنکه احد «دوم» نمی­پذیرد. وجود همانند او باید صمد مطلق باشد و حال آنکه صمد مطلق، «دو» بردار نیست؛ پس خدا نه فقط همتا ندارد، که همتایی برای او تصور نمی­گردد.