تدبر در قرآن کریم
صوت آموزشی سوره مبارکه صف

پرده نگار سوره مبارکه تغابن
صوت آموزشی سوره مبارکه تغابن

متن آموزشی سوره مبارکه علق

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ (2) اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ (3) الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ (5) کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ (6) أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏ (7) إِنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الرُّجْعى‏ (8) أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى‏ (9) عَبْداً إِذا صَلَّى (10) أَ رَأَیْتَ إِنْ کانَ عَلَى الْهُدى‏ (11) أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‏ (12) أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى (13) أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏ (14) کَلاَّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَةِ (15) ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ (16) فَلْیَدْعُ نادِیَهُ (17) سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ (18) کَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ (19)

 

آموزگار انسان رسولش6 را به قرائت قرآن فرمان می­دهد. پیامبر اسلام6 به صورت آشکار به نماز می­ایستد. او در نمازش این آیات نورانی را بر زبان مبارک خویش جاری می­فرماید:

بخوان به نام پروردگارت؛ همان کسى که آفرید.«1» انسان را از خونى بسته آفرید.«2» آیاتی را که با قلم وحی در صفحه جانت نوشته شده است[1] بخوان، و پروردگارت از همگان کریم­تر است.[2]«3» همو که به وسیله قلم آموخت.«4» به انسان آموخت آنچه را که ندانست. آری، این ظهور کرامت خداست.[3]«5»

این سخنان با مبانی جهان­شناختی مشرکان ناسازگار است. آنان خدا را آفریدگار (خالق) می­خوانند، اما پروردگار (رب) نمی­دانند. این آیات دلیلی است بر اینکه پروردگار همان آفریدگار است. او انسان را از خون بسته آفرید. آفرینش انسان از خون بسته، جز با حرکت دادن و تکامل بخشیدن مرحله به مرحله ممکن نیست و این همان پرورش انسان است که فاعلش جز پروردگار انسان نیست.

در ادامه بر پایه اثبات پروردگار بودن آفریدگار، او را آموزگار انسان معرفی می­کند، زیرا یکی از شئون پروردگاری، آموزگاری است. آری، آفریدگار و پروردگار انسان با قلم وحی، قرآن را نوشت و به انسان آموخت آنچه را که ندانست و پیامبرش6فرمان گرفت که قرآن را بخواند.

انسان خود را از آموزگاریِ خدا بی­نیاز می­بیند و از این رو طغیان می­کند. این بدان جهت است که خدا را پروردگار خود نمی­داند. وقتی که دانست پروردگاریِ خدا از آفریدگاری او جدا نیست، قبول آموزگاری او واجب است و پذیرش آموزگاری او جز با قبول وحی و آن هم جز با استقبال از قرائت قرآن توسط رسول اکرم6 ممکن نیست، اما کافری که این سخنان را می­شنود، در مقابل رسول خدا6 ایستاده، مصرّانه درصدد نهی آن حضرت از نماز است و بر آن است که اگر اقدام انفرادی سود نبخشد، دیگر ناظران را نیز دعوت کند تا با منع اقامه و ادامه نماز، شروع دعوت عمومی را در نخستین گام با شکست مواجه کند.

خدا رسولش6 را به سبب این طغیان تسلّی می­­دهد و قرائت آیات وحی از زبان پیامبر خدا6 این‌گونه ادامه می­یابد:

ای پیامبر! آیا گمان مى­کنى که انسان شکر نعمت آموزگاری پروردگار را به جای می­آورد و از اینکه تو فرمان یافتی تا قرآن را قرائت کنی، استقبال می­کند؟ هرگز! همانا انسان طغیان مى­کند[4]«6» چون خود را از تعلیم پروردگار خویش بى­نیاز مى­بیند.«7» تو از طغیان انسان متأثر مباش، چون به یقین، بازگشت آدمیان به سوى پروردگار توست.«8» او دربرابر تو می‌ایستد و تو را از نماز نهی می­کند. به من خبر ده از عاقبت آن کس که بازمى­دارد.[5]«9» بنده­اى را آنگاه که نماز مى­گزارد؟[6]«10» آری، این نماز با مبانی اعتقادی و نظام زندگی مشرکانه­ او سازگار نیست، اما به من خبر ده اگر آن نمازگزار بر هدایت استوار باشد«11» یا به پرهیزگارى فرمان دهد، فرجام آن بازدارنده چه مى شود؟«12» به من خبر ده، اگر آن بازدارنده، حق را دروغ انگارد و از آن روى برتابد، آیا جز درخورِ عذاب خواهد بود؟«13» مگر ندانست که خدا مى بیند؟«14» او حق ندارد چنین کند! اگر دست از این کار برندارد، به خواری‌اش مى­افکنیم و موى پیشانی‌اش را به شدت مى­گیریم و به دوزخش مى­کشانیم.«15» موى پیشانى دروغگوى خطاکار را«16» آن­گاه پشتیبانان خود را به یارى بخواند.«17» ما نیز به زودى گماشتگان بر آتش را فرا مى­خوانیم.«18» او حق ندارد تو را از نماز باز دارد! تو از او فرمان مبر و نماز را رها مکن و سجده کن و به پروردگارت تقرّب جوى.«19»

بدین ترتیب، اقدام انسان طاغی دربرابر نخستین جلوه تبلیغ آشکار وحی قرآنی خنثی می­گردد. رسول مکرم حق6، محکم و استوار نماز خود را با قرائت آیات نورانی وحی ادامه می­دهد و نخستین سنگر تبلیغ آشکار کلام خدا فتح می­گردد.

گفتنی است، هدایت این سوره مبارکه در پشتیبانی از قرائت قرآن توسط شخص پیامبر اسلام6 محدود نمی­گردد و از فرهنگ تبلیغ  قرآن در فضای طغیان انسان حمایت می­کند.

جهت هدایتی سوره:

پشتیبانی خدا از قرائت قرآن توسط پیامبر6

انسان جاهل، خود را از قرآن و در حقیقت از تعلیم پروردگار بی­نیاز می­بیند؛ طغیان می­کند و درصدد مانع شدن از قرائت قرآن توسط رسول اکرم6 برمی­آید. خدای متعالی از قرائت قرآن توسط رسول خویش6 حمایت می­کند.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. قرائت، خواندن از روی نوشته، و قلم، برای نوشتن است. وقتی به رسول خدا6 گفته می­شود که (إقرأ) یعنی وحی مورد نظر نوشته شده است؛ حال یا در الواح نورانی و یا در صفحه جان شریف آن حضرت. وقتی به ایشان گفته می­شود: (وربک الأکرم الذی علم بالقلم) یعنی نوشته­ای که تو به قرائت آن فرمان داده می­شوی، تعالیم الهی است که با قلم وحی در صفحه جان تو نوشته شده است.

[2]. با مقدمه بیان اکرمیت پروردگار، از نعمت تعلیم، سخن به میان آورد: (وربک الأکرم الذی علم... ) تا روشن شود که تعلیم خدا به انسان از طریق وحی، ظهور اکرمیت حق­تعالی است.

[3]. در این آیات می­خوانیم که خدا به وسیله قلم به انسان آموخت آنچه را که ندانست: (الذی علم بالقلم * علم الإنسان ما لم یعلم»). آیا مقصود این آیات، آموختن خواندن و نوشتن است یا آموختن وحی؟

أ‌.         تکرار (اقرأ) در این آیات، ناشی از احساس ناتوانی رسول خدا6 برای قرائت قرآن و آیات چهارم و پنجم، القای توانایی قرائت قرآن به آن حضرت است؛ بدین معنی که خدا برای رفع نگرانی رسول امی6 از قرائت قرآن، به ایشان می­فرماید که تو بخوان و مضطرب مباش! ما خواندن را به تو می‌آموزیم؛ همان‌طور که به وسیله قلم، خواندن و نوشتن را به انسان آموختیم.

ب‌.     تکرار (اقرأ) ناظر به فضای طغیان انسان در مقابل قرائت قرآن است؛ طغیانی که در قالب نهی از نماز حاوی قرائت قرآن ظهور می­کند. آیات چهارم و پنجم، تعلیم آنچه را که انسان ندانست، به عنوان فلسفه قرائت قرآن مطرح می­فرماید؛ بدین معنی که تو به طغیان انسان توجه مکن و قرآن را بخوان! خدا همان کسی است که به انسان آموخت آنچه را که ندانست و قرائت قرآن قرائت، تعالیم خدا برای انسان است.

از دو وجه فوق، وجه دوم قابل ترجیح است، زیرا:

أ‌.         وجه نخست در صورتی است که ما برای فهم این آیات، متوجه امی بودن رسول خدا6 باشیم و این توجه، قرینه­ای در ظاهر سوره ندارد.

ب‌.     وجـه دوم به قرینـه تکرار کلمـه (الإنسان) در این آیـات تقویـت می­شود: (خلق الإنسان... علم الإنسان... إن الإنسان لیطغی...). این تکرار نشان می­دهد که سمت و سوی تکرار (إقرأ) موضع انسان در مقابل آن است نه احساس ناتوانی رسول خدا6 برای قرائت قرآن کریم.

[4]. (کلاّ) مابعد خود را به ماقبل نظارت می­دهد. ظاهر آیات پیشین حاوی مطلبی نیست که مقتضی ردع با (کلاّ) باشد؛ بنابراین (کلاّ) یکی از لوازم بیانی کلام پیشین را ردع می­کند. این لازمه بیانی از سخن اصلی در آیات پیشین استفاده می­گردد. نقطه کانونی آیات پیشین، (إقرأ) و سایر سخنان در راستای تبیین همین فرمان است؛ پس لازمه مردوع به وسیله (کلاّ)، استقبال انسان از قرائت وحی توسط رسول خدا6 است.

[5]. با توجه به آیه نوزدهم می­توان فهمید که مقصود از بنده نمازگزار در این آیات، پیامبر گرامی اسلام6 است.

[6]. نماز در این آیه، لزوماً نماز تشریع شده و مصطلح نیست، بلکه ممکن است مناسک عبادت خدای یگانه باشد. این استدراک به جهت شائبه عدم تشریع نماز مصطلح در زمان نزول این سوره است.

متن آموزشی سوره مبارکه قدر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ (1) وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (2) لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (3) تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (4)

 

سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (5)سخن در بیان عظمت شب قدر است. معرفی این شب در این سوره مبارکه، خود دلیلی روشن بر ضرورت شناخت و اهتمام نسبت به آن است. «قدر»، حاصل «تقدیر» به معنای اجرای قدرت خداست که تعیّن و تشخّص حدود و اندازه­ها براساس اراده خدای قادر را در پی دارد. شب قدر، زمان تقدیر یک سال و لازمه آن، مشخص شدن حدود و اندازه­ها تا شب قدر سال بعد است.

ما قرآن را در شب قدر (که قدرت خدا در آن اجرا می­گردد و به تبع آن، حدود و اندازه­ها معین می­شود) بر تو فرو فرستادیم[1]«1» و چه چیز تو را آگاه کرده است که شب قدر چیست و چه عظمتى دارد؟«2»  شب قدر از هزار ماه بهتر است.[2]«3» در آن شب، فرشتگان و روح (که از امر پروردگار است) به اذن پروردگارشان فرود مى­آیند تا هر امرى را تدبیر کنند و آن را سامان دهند. اینان اسباب و عوامل اجرای قدرت خدا هستند.«4» آن شب تا دمیدن سپیده براى بندگانى که به خدا روى مى آورند، شب سلامت و دریافت رحمت او و بسته شدن درهای بلا است.«5»

جهت هدایتی سوره:

بیان عظمت و اهمیت شب قدر

شب نزول قرآن، شبی برتر از هزار ماه، شب تنزل فرشتگان و شب سلامت و گشایش درهای رحمت

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. ظاهر این آیه شریفه، انزال کل قرآن در شب قدر است و تعبیر «انزال» نیز مؤید این معناست، چون انزال به نزول دفعی اشعار دارد؛ چنان‌که «تنزیل» به نزول تدریجی. با توجه به آیه (شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن) می‌توان فهمید که این شب در ماه مبارک رمضان است و بیش از این را باید از اخبار و روایات استفاده کرد. از روایات استفاده می‌شود که این شب، یک شب معیّن در سالی مشخص نیست و هر سال تکرار می‌شود و یکی از سه شب نوزده، بیست و یک و بیست و سه ماه مبارک رمضان است. (المیزان، ج 20، ص 334)

[2]. «هزار» عدد کثرت است و محدودیت ایجاد نمی­کند؛ یعنی نه بدین معنی است که این شب از هزار و یک ماه برتر نباشد، بلکه به معنای برتری بسیار زیاد این شب نسبت به زمان دیگر است. البته مبالغه در قرآن کریم منافی صدق معنی نیست و به همین دلیل این شب، دست کم از هزار ماه بهتر است. هزار ماه زمانی بیش از هشتاد و سه سال است که امروزه حد بالای عمر یک انسان به شمار می­رود.

متن آموزشی سوره مبارکه بینه

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏لَمْ یَکُنِ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ (1) رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2) فیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ (3) وَ ما تَفَرَّقَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ (4) وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دینُ الْقَیِّمَةِ (5) إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ (6) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (7) جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ (8)

 

خدای متعالی به لطف خویش، پاسخ­گویی به نیاز هدایتیِ بندگانش را بر عهده می‌گیرد و برای ایشان رسول و کتاب آسمانی می­فرستد. براساس همین سنت، برای همه انسانها از جانب خدا و توسط پیامبران الهی:، کتاب آسمانی آورده شد. هر بار که پیامبری الهی مبعوث ­شد و کتابی آسمانی را تلاوت کرد، حجت خدا بر انسانهایی که صدای وحی به گوششان رسید، تمام گشت.

بر همین اساس، مردمان در طول تاریخ به دو گروه کلی تقسیم شدند: «اهل کتاب»؛ یعنی آنان که به پیامبران الهی: و کتب آسمانی ایمان آوردند و ایمان خویش را حفظ کردند و «مشرکان»؛ یعنی آنان که به رسولان: و کتب الهی ایمان نیاوردند و یا به مرور زمان، ایمان خویش را به فراموشی سپرده و گرفتار شرک شدند.

در برهه­ای از تاریخ بشر، پس از آنکه سالهای طولانی از آمدن پیامبر خدا عیسی7 و آوردن کتاب آسمانی انجیل می­گذشت، این دو گروه بار دیگر نیازمند هدایت الهی و مشمول سنت ارسال رسول و انزال کتاب آسمانی بودند.

اینک آخرین فرستاده خدا آمده و همه جهانیان را به قرآن کریم دعوت کرده است. این بار هم آدمیان به دو گروه تقسیم شده­اند: برخی به او ایمان آورده­اند و گروهی به او کفر ورزیده­اند. با آمدن رسول خدا6 و تلاوت قرآن از جانب ایشان، حجت بر آنان تمام شده است؛ پس کافران منتظر چه هستند؟ نکند در انتظار ظهور رسولی دیگر ایام سپری می­کنند؟ چگونه است که با خیالی آسوده به رسول خدا6 و قرآن او کفر می­ورزند؟ شاید اینان هنوز هم خدا را ضامن هدایت خویش می­بینند.

کسانى از اهل کتاب و مشرکان که به پیامبر اسلام کافر شدند، از سنّت خدا بر هدایت آدمیان جدا نبودند تا اینکه آن دلیل آشکار برایشان بیاید و حجّت بر آنان تمام شود.«1» آن دلیل آشکار، فرستاده­اى از جانب خداست که صحیفه­هاى پاک را بر آنان تلاوت مى­کند.«2» در آن صحیفه­ها نوشته­هایى است که احکام و معارف الهى را که برپا دارنده امور جامعه انسانى است، بیان مى­کند«3» و کسانى که کتاب آسمانى برایشان آورده شد (اهل کتاب و مشرکان)،[1] دچار پراکندگى نشدند، مگر پس از آنکه آن دلیل روشن برایشان آمد. گروهی به پیامبر اسلام ایمان آوردند و گروهی کفر ورزیدند.«4» آنان به چیزى جز این فرمان نیافته بودند که خدا را بپرستند و اطاعت و عبادت را ویژه او کنند و بى آنکه از راه اعتدال منحرف شوند، در راه او گام بسپرند و نماز را برپا دارند و زکات بپردازند. این است آن دین الهى که در قرآن و دیگر کتابهاى آسمانى بیان شده و آن است برپادارنده مصالح جامعه انسانى.«5» همانا کسانی از اهل کتاب و مشرکان که به پیامبر اسلام کافر شدند، قطعاً در آتش دوزخ خواهند بود و در آنجا ماندگارند. اینان‌اند که بدترین آفریدگان‌اند.«6» همانا کسانى که به پیامبر اسلام ایمان آورده و کارهاى شایسته کردند، آنان‌اند که بهترین آفریدگان‌اند.«7» سزاى آنان نزد پروردگارشان بوستانهاى جاوید بهشتى است با درختانى انبوه که از زیر آنها نهرها روان است. در آنجا براى همیشه ماندگارند. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. این پاداش کسى است که از پروردگارش بترسد.«8»

آری، رسول اکرم6 مصداق همان بیّنه­ای است که با آمدنش انسانها از شمول سنت الهی آمدن بیّنه خارج می­شوند؛ پس بی‌توجهی به این بیّنه و کفر ورزیدن به دعوت حق او، به عذاب منتهی شده، انسان را در زمره بدترین جنبندگان قرار می­دهد و ایمان به او و عمل براساس دین قیمّ اسلام، انسان را در جرگه بهترین مخلوقات قرار می‌دهد و به بهشت و رضایت خدا نائل می­کند.

جهت هدایتی سوره:

رسول الله6 فارق کفر و ایمان و جهنم و بهشت

پیامبر اسلام6 بیّنه الهی است و با آمدن ایشان از سوی خدا، حجت تمام است و تنها معیار کفر و ایمان، کفر یا ایمان به آن حضرت است.

 

صدق الله العلی العظیم



[1] . (الذین أوتوا الکتاب) یعنی کسانی که بر ایشان کتاب آورده شد و این اعم است از اهل کتاب و مشرکان.

متن آموزشی سوره مبارکه زلزال

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها (1) وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها (2) وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها (3) یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها (4) بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى‏ لَها (5) یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ (6) فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ (7) وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (8)

 

یا حساب و کتاب و جزا را باور نداریم و به همین جهت به عمل نیک مبادرت نمی­کنیم و از عمل بد دوری نمی­جوییم و یا اگر قیامت و حساب را باور داریم، از دقت و ظرافت آن غفلت می­ورزیم و از این رو به راحتی از کنار خیر و شرهای کوچک عبور می­کنیم و آنها را به حساب نمی­آوریم. اگر امکان خیری کوچک برایمان پیش آمد، نسبت به آن بی­توجهی می­کنیم یا اگر گناه یا اشتباه کوچکی از ما سر زد، آن را جدی نمی­گیریم.

آنگاه که زمین به آن لرزش شدید و هولناکش بلرزد«1» و زمین، مردگانی را که بار گرانى برآن‌اند، از خود بیرون افکند«2» و آدمى، شگفت زده گوید: زمین را چه شده که این گونه به لرزه درآمده است؟«3» آن روز زمین خبرهاى خود را بازگوید و بر اعمال انسانها گواهى دهد؛«4» بدان سبب که پروردگارت به آن وحى کرده است که چنین کند.«5» آن روز مردم از جایگاه خود در صحنه قیامت پراکنده و به سوى بهشت یا دوزخ روانه مى شوند تا سزاى کارهایشان به آنان نشان داده شود.«6» پس هرکه هم­وزن ذرّه‌اى نیکى کند، آن را خواهد دید.«7» و هرکه هم­وزن ذرّه‌اى بدى کند، آن را خواهد دید.«8»

انسان باید بداند که همه هستی، حتی موجود جامد و به ظاهر بی‌روحی چون زمین، از اعمال او آگاه می‌شود و در روز قیامت به اجازه خدا درباره او شهادت می‌دهد؛ پس بجاست که از خیر یک عمل کوچک هم نگذرد و از شر یک عمل کوچک هم غافل نشود و کاملاً مواظب همه اعمالش و حتی کوچک‌ترین آنها باشد و بداند که در این نظام متقن هستی، حتی عملی به اندازه ذره، از قلم نخواهد افتاد و همه کس و همه چیز، حتی زمین بر عمل او شهادت خواهد داد.

جهت هدایتی سوره:

توجه دادن به مشاهده اعمال؛ حتی کوچک­ترین آنها در قیامت

در قیامت همه محشور می­شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. هرکس که حتی هم­وزن ذره­ای نیکی کند، آن را می­بیند و هرکس که حتی هم­وزن ذره­ای بدی کند، آن را می­بیند.

 

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه عادیات

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً (1) فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً (2) فَالْمُغیراتِ صُبْحاً (3) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً (4) فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً (5) إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ (6) وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِکَ لَشَهیدٌ (7) وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ (8) أَ فَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ (9) وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ (10)

 

إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌ (11)سوگند به آن اسبها که نفس زنان تازان‌اند«1» و سوگند به آنها که با نواختن و تاختن بر سنگلاخها با سمهایشان شراره آتش برآورندگان‌اند«2» و سوگند به آنها که بامدادان یورش برندگان‌اند«3» و با آن یورش، غبارى برانگیختند«4» و بدین وسیله میان جمعی درآمدند«5» به آنها سوگند که انسان نسبت به پروردگارش بسیار بی­توجه و ناسپاس است«6» و او قطعاً بر بی­توجهی و ناسپاسی خود گواه است«7» و آنچه به رغم این گواهی، او را به این وضعیت دچار ساخته، آن است که او به شدت شیفته خیر است.«8»

در این قسمها سخن از سوارانی است[1] که با شور و نشاط فزاینده، بر پشت اسبهای تیزتک نشسته، می­تازند و پیروزمندانه میان جمعی در می­آیند، اما نسبت به پروردگارشان بی­توجه و دربرابر او ناسپاس‌اند. خودشان بندگان پروردگار، اسبهایشان مخلوق خدا و شور و نشاط فزاینده­شان از لطف خداست، اما از همه این معانی غافل‌اند و از این توان خدادادی در راه او بهره نمی‌برند. این سوگندها نمایی گله­مندانه از بی­توجهی و ناسپاسی انسان نسبت به پروردگار خویش است و در جواب قسم­ به همین معنی تصریح می­گردد.[2]

این انسان بی­توجه و ناسپاس، آیا نمى داند آن روز که دفن شدگانِ در گورها برانگیخته مى شوند«9» و آنچه در سینه هاست همه فاش مى گردد.«10» به یقین، آن روز پروردگارشان به آنان آگاه است.«11»

انسان، ناسپاس است، چون شیفته خیر است؛ یعنی هر چه را به سود خود می­داند، دوست می­دارد و به سوی آن متمایل می­شود که وصفی فطری و خدادادی است، اما اگر مدیریت نشود و به سوی خدا جهت نگیرد، خودمحوری را به جای خدامحوری می­نشاند و آدمی را به ورطه بی­توجهی نسبت به پروردگار و ناسپاسی دربرابر او می­کشاند. توجه به خبیر بودن پروردگار و ظهور آن در قیامت، زمینه انحراف حب خیر و انقطاع از خدا و ناسپاسی دربرابر او را از وجود انسان می­زداید و چنین انسانی، انرژی فزاینده خدادادی خود را در راه رسیدن به پروردگارش بسیج می­کند.

جهت هدایتی سوره:

دور کردن انسان از بی­توجهی و ناسپاسی نسبت به پروردگار

آگاهی از خبیر بودن پروردگار، زمینه­ساز دوری از بی­توجهی و ناسپاسی نسبت به اوست.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. اسبان به خودی خود یورش نمی‌برند و به میان جمع انسانی وارد نمی‌شوند و همین اوصاف نشان می‌دهد که در سوگند به اسبان، سواران آنها مد نظر است.

[2]. قسمهای قرآنی غالباً حجت یا دلیلی بر جواب قسم نیز هست. (ر.ک: المیزان، ج 20، ص 147)

متن آموزشی سوره مبارکه قارعه

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏الْقارِعَةُ (1) مَا الْقارِعَةُ (2) وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَةُ (3) یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ (4) وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (5) فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ (6) فَهُوَ فی‏ عیشَةٍ راضِیَةٍ (7) وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ (8) فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ (9) وَ ما أَدْراکَ ما هِیَهْ (10)

 

نارٌ حامِیَةٌ (11)میزان، وسیله­ای برای سنجیدن است، اما سنجش معیارهای مختلفی دارد: گاهی به جرم، گاهی به طول و در مواردی به دما یا معیارهای دیگر است. آری، ترازوهای مختلف، میزانهایی برای سنجش جرم و خط‌کشهای کوچک و بزرگ، میزانهایی برای سنجش طول و دماسنجهای گوناگون، میزانهایی برای سنجش دماست و هر چیز را می­توان با میزانی متناسب با آن سنجید و برخی از اشیا یا امور، از چند جهت یا با چند نوع میزان قابل سنجش است.

سؤال این است که آیا بینشها، گرایشها و رفتارها را نیز می­توان وزن کرد؟ آیا عقاید، علایق و اعمال نیز دارای سنجه و میزان است؟ با چه میزانهایی می­توان اندیشه­ها و بینشها را ارزیابی کرد؟ با چه ملاکهایی می­توان تمایلات یا تنفرها را ارزش­گذاری کرد؟ رفتارهای آدمی با کدامین معیارها قابل سنجش و ارزشیابی است؟

آیا می­توان مدعی شد که آدمیان بدون سنجیدن و وزن کردن معتقد شوند یا علاقه‌مند گردند یا عمل کنند؟ بی­تردید ما انسانها تا یک اندیشه و بینش را ارزشمند ندانیم، به آن معتقد نمی­شویم؛ تا یک علاقه یا تنفر را نفیس و قیمتی ندانیم، آن را بر علاقه یا تنفر دیگر ترجیح نمی­دهیم و تا یک رفتار را پر بها تلقی نکنیم، آن را انجام نمی­دهیم.

براین‌اساس، تفاوت اعتقادات، علایق و تنفرات و رفتارهای آدمیان در تفاوت ارزش­گذاری آنان و آن هم در تفاوت میزانهایشان ریشه دارد. آری، هر یک از ما با یک نظام ارزش‌گذاری متشکل از میزانهای اصلی و فرعی فراوان می­اندیشیم، تمایل پیدا می­کنیم، متنفر می­شویم و عمل می­کنیم.

آن کوبنده! (قیامت که یکی از اوصاف آن کوبندگی است)«1» چیست آن کوبنده؟«2» و چه چیز تو را آگاه کرد که چیست آن کوبنده؟«3» در روزى که آدمیان همچون پروانه­هاى پراکنده از این سو به آن سو می­روند«4» و کوهها این مظاهر صلابت مادی مانند پشم رنگارنگ زده شده متلاشى مى گردند.«5»

آن کوبنده سبب خواهد شد که انسانها براساس تفاوت موازینشان تقسیم شوند،

پس هر کس موازینش سنگین باشد و براساس معیارها و ملاکهای معنوی و الهی بسنجد و معتقد شود یا علاقه‌مند یا متنفر گردد و یا رفتار کند«6» پس او در زندگىِ خوش و پسندیده­اى خواهد بود، زیرا موازین او ثقیل و استوار است و در گیر و دار کوبندگی قیامت، در هم کوبیده نمی­شود«7» و کسى که موازینش سبک باشد و براساس معیارها و ملاکهای مادی و دنیوی بسنجد و معتقد گردد یا علاقه‌مند یا متنفر گردد و یا رفتار کند«8» پس جایگاهش که او را همچون مادر در بر مى­گیرد، هاویه (پرتگاه جهنم) است، زیرا موازین او خفیف و ناپایدار است و در گیر و دار کوبندگی قیامت، در هم کوبیده می­شود و از بین می­رود«9» و چه چیز تو را آگاه کرده است که آن چیست؟«10» آتشى است بس سوزان.«11»

خدای متعالی در این سوره کریمه به ما می­فهماند که موازین هر انسانی یا ثقیل (سنگین) است یا خفیف (سبک)؛ البته واضح است که سنگینی و سبکی مراتبی دارد.

موازین ثقیل به معیارها و ملاکهای استوار و پایدار اطلاق می­شود و موازین خفیف همان معیارها و ملاکهای سست و ناپایدار است. بینش، گرایش و رفتاری که با موازین ثقیل سنجیده شود، همواره ارزشمند شناخته می­شود؛ چون موازین ثقیل از بین رفتنی نیست، اما بینش،  گرایش و کنشی که با موازین خفیف سنجیده شود، تا زمانی ارزشمند تلقی می­گردد که موازین خفیف باقی باشد، ولی به گاه نابودی این موازین، بی ارزشی آن آشکار خواهد شد.

موازین ثقیل بر جنبه مادی انسان استوار نیست. حیثیت مادی آدمی استحکام و استقراری ندارد و با وقوع قارعه، مانند پروانه­ای حیران و سرگردان و سبک و کم­وزن، به این سو و آن سو خواهد رفت، اما موازین ثقیل محکم است؛ البته نه از سنخ کوه. کوه که مظهر صلابت و استواری مادی است، با وقوع قارعه (روز کوبنده) متلاشی خواهد شد و بسان پشمی زده شده، نمایان خواهد گشت.

موازین ثقیل، تنها معیارها و ملاکهایی است که حتی در برابر قارعه و کوبندگی بی­مانندش استوار می‌ماند و از بین نمی‌رود. موازین دنیوی و مادی، حتی اگر به اندازه کوه محکم باشد، استوار نخواهد بود؛ پس چنین موازینی هرگز ثقیل نیست.

براین‌اساس، تنها موازین معنوی و الهی باقی می­ماند و تنها معیارها و ملاکهای خدایی، محکم و استوار است و کوبندگی قارعه در آنها اثری ندارد. از این روست که اگر کسی صاحب چنین موازینی باشد، در آن روز، زندگی همراه با رضایتی خواهد داشت و اگر کسی صاحب موازین خفیف باشد، در آن روز وانفسا به پرتگاه جهنم سقوط خواهد کرد.

جهت هدایتی سوره:

برحذر داشتن از موازین خفیف و ترغیب به موازین ثقیل

قیامت، حادثه‌ای کوبنده است. ملاکها و موازین سبک و ناپایدار با وقوع این حادثه کوبنده در هم می‌شکند و ملاکها و موازین سنگین و پایدار باقی می­ماند؛ پس از موازین خفیف دور باشید و با موازین ثقیل زندگی کنید.

 

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه تکاثر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ (1) حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ (2) کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (3) ثُمَّ کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (4) کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ (5) لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ (6) ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ (7) ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ (8)

 

گرفتار تکاثر شده­اند. پیوسته در مسیر فزون­خواهی و افزون­نمایی دارایی دنیوی خویش‌اند. کثرت­طلبی نسبت به دنیا چنان مشغولشان کرده است که از خدا و قیامت غافل شده، چشم بر حقایق معنوی  بسته­اند. دایره افزون­نمایی مادی آنان از مرز داشته‌‌ها گذشته و از دست رفته­ها را نیز در برگرفته است. آری، مقبره‌های مردگان را نیز متکاثرانه زیارت می­کنند و به زیادی داشته­های گذشته خود نیز مباهات می­کنند؛ چون عذاب را باور ندارند و خود را نسبت به نعمتها، در برابر خدا مسئول نمی­بینند. این فروخفتگان در مادیات، تنها محسوسات را باور می­کنند و به غیر آن بهایی نمی­دهند. اینان جهنم را نمی­بینند، پس قبولش نمی­کنند و همچنان غرق در تکاثر به دنیا باقی هستند.

فزون­خواهی و افزون­نمایی داراییهای دنیوی، شما را سرگرم کرد و از توجه به حقایق عالم بالا باز داشت«1» تا جایی که دایره افزون­نمایی مادی، مقبره مردگان را نیز در بر گرفت و متکاثرانه مقبره­ها را زیارت کردید.«2» در دنیا فرو خفته­اید و جز آن را باور ندارید. آیا تصور می­کنید که دربرابر نعمتهای الهی مسئول نیستید و جهنمی در کار نیست؟ چنین نیست! به زودى مرگتان فرا می­رسد و خواهید دانست که دوزخ و سؤال از نعمت هست.«3» آرى، چنین نیست! به زودى مرگتان فرا می­رسد و خواهید دانست که جایی برای انکار عذاب و سؤال نیست.«4» هرگز چنین نیست. اگر به علم یقینى دست می­یافتید«5» بى گمان دوزخ را در این جهان به چشم دل می­دیدید«6» سپس آن را قطعاً در روز قیامت به مشاهده یقینى خواهید دید.«7» سپس آن روز که دوزخ را بنگرید، درباره هر نعمتى که به شما ارزانى شده است، از شما سؤال خواهد شد. همان نعمتهایی که دستمایه تکاثرتان بود.«8»

جهت هدایتی سوره:

بازداری از سرگرمی به تکاثر

سرگرم فزون­خواهی و افزون­نمایی دارایی دنیوی خویش هستید و از خدا و قیامت غافل شده­اید. بدانید که دوزخ حقیقت دارد و درباره نعمتها از شما سؤال خواهد شد.

 

صدق الله العلی العظیم