أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان
آیه 1 - 6
وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ (1) الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ (2) وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ (3) أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (4) لِیَوْمٍ عَظیمٍ (5) یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ (6)
انسان، موجودی اجتماعی و تار و پود هر جامعه، روابط انسانی است. صلاح جامعه بشری مبتنی بر سلامت رابطه آدمیان با یکدیگر و آن نیز منوط به رعایت کامل حقوق دیگران و آمادگی برای گذشت از کاستی حقوق خویش است. این سخن بدین معنی است که استیفای تام حقوق خویش در کنار عدم ایفای کامل حقوق دیگران، روابط انسانی را بیمار کرده و به فساد جامعه بشری منتهی میگردد. نام این پدیده مشکلساز، تطفیف است که گاهی با عبارت کمفروشی از آن یاد میشود. رذیلهای که محدود به خرید و فروش مصطلح نیست و مصداق آن در انواع تعاملات انسانی قابل مشاهده است.
خانواده یک جامعه کوچک انسانی است. اگر هر کدام از اعضای خانواده گرفتار تطفیف و در پی استیفای کامل حقوق خویش باشد، بیآنکه برای ایفای کامل حقوق دیگران بکوشد، چه خواهد شد؟
خرید و فروش، تجارت و صنعت، تعلیم و تعلم و... نیز مظاهر دیگری از جامعه بشری است. اگر خریداران و فروشندگان، تاجران و اهل صنایع، معلمان و متعلمان و... هر یک، مطففانه به فکر تحصیل کامل حقوق خویش باشند، ولی حقوق افراد مقابل خود را به طور کامل ادا نکنند، چه خواهد شد؟
معلمان و شاگردان، برادران و خواهران ایمانی، دوستان و همسایگان، دولت و ملت و... همه و همه، نمونههایی از جامعه هستند و صلاحشان در گرو سلامت روابط انسانی شکلدهنده آن جوامع است. اگر روابط مذکور دچار آفت تطفیف شود، به ایجاد و توسعه فساد در متن این جوامع خواهد انجامید.
واى بر کسانى که از حقوق دیگران مىکاهند؛«1» همانان که چون به پیمانه از مردم چیزى مىگیرند، تمام مىستانند«2» و چون به پیمانه یا ترازو به آنان چیزى مىدهند، کم مىدهند و زیان مىرسانند.«3» شگفتا! آیا آنان باور ندارند که برانگیخته مىشوند؟«4» به هنگام روزى بزرگ،«5» روزى که مردم براى داورى پروردگار جهانیان از دل خاک به پا مىخیزند.«6»
پیمانه و ترازوی هر چیز به تناسب آن است؛ بنابراین استفاده از این عبارات به معنای محدود کردن رذیله تطفیف در خرید و فروش کالا نیست؛ مثلاً اگر معیار فروش گندم، کیلوگرم باشد، معیار فروش پارچه، متر است؛ پس ترازوی معامله گندم، وسیله سنجش جرم آن و ترازوی معامله پارچه، وسیله سنجش طول و عرض آن است. به همین منوال، ترازوی سنجش تعاملات دیگر، متناسب با آنهاست. برای نمونه، ترازوی سنجش رابطه زناشویی، پدر و پسری، برادری، همسایگی و... احکام و ضوابط معروف است.
جهت هدایتی سیاق اول:
تهدید شدید مطففین
وای بر کسانی که حق خود را به طور کامل استیفا میکنند و از حق دیگران کم میگذارند. آیا ایشان باور ندارند که روزی برانگیخته خواهند شد؟
آیه 7 - 28
کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی سِجِّینٍ (7) وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ (8) کِتابٌ مَرْقُومٌ (9) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ (10) الَّذینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ (11) وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاَّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثیمٍ (12) إِذا تُتْلى عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ (13) کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ (14) کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ (15) ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحیمِ (16) ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (17)
کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفی عِلِّیِّینَ (18) وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ (19) کِتابٌ مَرْقُومٌ (20) یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ (21) إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیمٍ (22) عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ (23) تَعْرِفُ فی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعیمِ (24) یُسْقَوْنَ مِنْ رَحیقٍ مَخْتُومٍ (25) خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ (26) وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنیمٍ (27) عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (28)
رذیله تطفیف، جلوهای از وصف قبیح فجور یا همان نافرمانی خداست؛ پس آنان که در معرض آفت تطفیف هستند، از عاقبت فاجران بشنوند و اراده اصلاح را در وجود خویش پرورش دهند.
نه هرگز، از حقوق دیگران نکاهند، زیرا قطعاً سرنوشت فاجران در سجّین (زندان جهنم) مقرّر شده است«7» و چه چیز تو را آگاه کرده است که سجّین چیست؟«8» سرنوشتى است حتمى که خدا براى فاجران مقرّر کرده است و براى همیشه در آن محبوساند.«9» واى بر تکذیبکنندگان، آنگاه که آنچه برایشان مقدر شده است، تحقّق یابد!«10» همانان که روز جزا را دروغ میشمرند«11» و جز هر تجاوزکار گناهپیشهاى آن را دروغ نمىشمرد.«12» هنگامى که آیات ما بر او تلاوت شود، مىگوید: اینها افسانههایى است که مردمان نخستین ساخته و پرداختهاند.«13» نه، آیات قرآن افسانه نیست، بلکه گناهانى که همواره مرتکب مىشوند، بر دلهایشان زنگار شده است؛ ازاین رو حق را درنمىیابند.«14» مبادا مرتکب گناه گردند که قطعاً گنهکاران در روز جزا از کرامت و قُرب پروردگارشان محروماند.«15» وانگهى، آنان حتماً به دوزخ درمىآیند و در آنجا ماندگار مىشوند.«16» آن گاه به آنان گفته مى شود: این است همان چیزى که آن را دروغ مىشمردید.«17»
نه هرگز، از حقوق دیگران نکاهند، زیرا قطعاً سرنوشت نیکان در علیّین (مرتبههاى والا و درجات قرب به خدا) است«18» و چه چیز تو را آگاه کرده است که علیّین چیست؟«19» فرجامى است حتمى و مشخص«20» که مقرّبان درگاه خدا آن را مىنگرند.«21» همانا نیکان در نعمتى فراوان به سر مىبرند.«22» آنان در حجلهها بر تختها نشستهاند و بهشت و نعمتهاى آن را نظاره مىکنند.«23» در چهره هایشان طراوت نعمت را درمىیابى.«24» از شرابى زلال و خالص که مُهر شده است، در اختیارشان مىگذارند.«25» شرابى که مهرش از مُشک است؛ پس سبقت گیرندگان در دستیابى به مواهب بهشتى، به ویژه این شراب ، باید بکوشند و بر یکدیگر سبقت گیرند.«26» آمیزه آن از تسنیم است؛«27» آن چشمهاى که مقرّبان درگاه خدا از آن مىآشامند.«28» آیا با وجود چنین پاداشی برای نیکان، باز هم باید از قیامت غفلت کرد و حقوق دیگران را ضایع ساخت؟ هرگز!
جهت هدایتی سیاق دوم:
تهدید شدید فاجران مکذّب روز جزا
تجاوزپیشگان گناهکار که قرآن را خرافه میدانند، روز جزا را تکذیب میکنند و لباس فجور بر تن میکنند و عاقبتشان زندان جهنم است؛ برخلاف ابرار که به نعیم بهشت راه مییابند.
آیه 29 - 36
إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ (29) وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ (30) وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهینَ (31) وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ (32) وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظینَ (33) فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ (34) عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ (35) هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ (36)
ادامه حیات اهل تطفیف، این رذیله فسادانگیز اجتماعی، در گرو توجیه رفتار ناپسندشان در عرصه جامعه است؛ از این رو مؤمنان پارسا را به سخره میگیرند و آنان را به گمراهی متهم میکنند تا برای ادامه ظلم و خیانت خویش، فضایی آزاد فراهم آورند. مثلاً آنان که در خرید و فروش با انسانها گرفتار دروغاند و با این روش، حقوق دیگران را پایمال میکنند، صادقان و راستکرداران را مسخره میکنند؛ تا آنجا که ایشان به چهرههای گمراه شناخته شوند و فضای آزاد دروغگویی به مخاطره نیفتد.
اینک قیامت برپا شده است. همانا مجرمان اهل تطفیف، به مؤمنان پاسدار حقوق انسانی مىخندیدند«29» و چون بر آنان مىگذشتند، با اشاره چشم و ابرو آنان را مسخره مىکردند«30» و چون نزد کسانشان باز مىگشتند، شادمان از آنچه کردهاند، باز مىگشتند و از آنان فکاهی میساختند«31» و چون مؤمنان را مىدیدند، مىگفتند: بى تردید اینان گمراهاند.«32» و حال آنکه آنان براى نگهبانى مؤمنان فرستاده نشده بودند که درباره آنان داورى کنند و گمراهشان بنامند.«33» پس امروز که روز جزاست، مؤمنان به کافران مىخندند.«34» مؤمنان در حجلهها روى تختها نشسته و مىنگرند«35» که آیا کافرانِ گنهپیشه را به آنچه مىکردند سزا دادهاند؟«36»
جهت هدایتی سیاق سوم:
در هم شکستن فضایی که در آن مجرمان، مؤمنان را مسخره میکنند و گمراه میخوانند
روز قیامت، اوضاع دگرگون میشود و مؤمنان به مجرمان میخندند و مکافات آنان را به نظاره مینشینند.
سیر هدایتی سوره
سوره مبارکه با رذیله تطفیف مقابله میکند. در نخستین گام، مطففان را معرفی کرده، به شدت تهدید میکند و عدم باور به بعث پس از مرگ را ریشه این صفت زشت و آفت مخرّب جوامع انسانی میخواند. (آیات 1 تا 6)
در نگاهی وسیعتر مطففان به عنوان جلوهدهندگان فجور و نافرمانی خدا مشمول تهدید میشوند و باز هم تکذیب جزا در جایگاه ریشه مطرح میگردد و باری سنگین از تهدید را متوجه خود میسازد. آنگاه این انذار به تبشیری به متقابل برای اهل برّ و نیکی تکمیل میشود و برای همه آدمیان، زمینه انتخاب را فراهم میسازد. (آیات 7 تا 28)
در آخرین گام هدایتی، روش تبلیغی توسعه آفت تطفیف، یعنی تمسخر و گمراه جلوه دادن مؤمنان خنثی میگردد. (آیات 29 تا 36)
جهت هدایتی سوره مبارکه مطففین:
مقابله با رذیله تطفیف
وای بر آنان که بعث و جزا را دروغ میشمارند و از فرمان خدا خارج میگردند و در تعامل با دیگران، حق خود را به طور کامل استیفا میکنند و از حق آنان کم میگذارند. آنگاه برای بقای سیره تطفیفی خویش، مؤمنان را به سخره میگیرند و گمراه میخوانند.
صدق الله العلی العظیم