تدبر در قرآن کریم
متن آموزشی سوره مبارکه طارق

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 10

وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ (1) وَ ما أَدْراکَ مَا الطَّارِقُ (2) النَّجْمُ الثَّاقِبُ (3) إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ (4) فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ (5) خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ (6) یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ (7) إِنَّهُ عَلى‏ رَجْعِهِ لَقادِرٌ (8) یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ (9) فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ (10)

 

می­گویند اگر خدا بخواهد انسان را پس از مرگ بازگرداند و به امورش رسیدگی کند، باید بتواند همه انسانها و افکار، گرایشها و اعمالشان را حفظ کند. چگونه ممکن است که همه انسانها با عقاید و علایق و رفتارهایشان باقی بمانند تا در روز قیامت بازگردند و جزا داده شوند؟ حال که حفظ انسان و شئونات او ممکن نیست، موضوع بازگرداندن آدمی در روز قیامت برای محاسبه و جزا منتفی خواهد بود. خدای متعالی در پاسخ به این تفکر می­فرماید:

سوگند به آسمان که راه است[1] و سوگند به حرکت کننده در راه آسمان[2]«1» و چه چیز تو را آگاه کرده است که حرکت­ کننده در راه آسمان چیست؟«2» ستاره نافذ است، همان که آسمان را از شر شیاطین حفظ می­کند.[3]«3» (سوگند به آسمان و اجرام نورانی نگهبان آسمان) که هیچ کس نیست مگر اینکه نگهبانى بر او گمارده شده است تا او را حفظ کند.«4» شما حفظ نفس انسان را بر خدا دشوار و ناممکن می­دانید و حال آنکه او خدایی است که از آسمان عظیم، با اجرام نورانی محافظت می­کند.

پس آدمی خود را با آسمان مقایسه کند و ببیند که حفظ آسمان دشوار است یا حفظ او! انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است.«5» او از آبى جهنده آفریده شده«6» که از میان پشت و استخوانهاى سینه بیرون مى­آید.«7» قطعاً خدایی که او را از این مادّه آفریده، مى­تواند او را حفظ کند و بازگرداند؛«8» در روزى که نهانها (نیات پنهانی در پس پرده انکارِ حفظ انسان و بازگرداندن او) سنجیده شود و خالص از ناخالص جدا گردد.«9» پس براى او هیچ نیرویى نیست که عذاب را از خود دور کند و یاورى نیز ندارد که عذاب را از او بگرداند.«10»

 

جهت هدایتی سیاق اول:

قدرت خدا بر حفظ و بازگرداندن انسان

خدا بر نفس هر انسانی نگهبانی گماشته است تا او را حفظ کند و قدرت بازگرداندن انسان را دارد.

 

آیه 11 - 17

وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ (11) وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ (12) إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ (13) وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ (14) إِنَّهُمْ یَکیدُونَ کَیْداً (15) وَ أَکیدُ کَیْداً (16) فَمَهِّلِ الْکافِرینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً (17)

 

خدای متعالی با قسمهایی هدفمند، گماشتگی نگهبان بر نفس انسان را مورد تأکید قرار می­دهد و بر همین اساس، آدمی را به قدرت خویش برای حفظ و بازگرداندن انسان پس از مرگ توجه می­دهد، ولی منکران، سخنان روشن خدا را مبهم و کلام جدّی او را شوخی معرفی می­کنند. این کید آنان برای بی­اثر ساختن هدایت قرآنی انسان به سوی حتمیتِ حفظ و معاد است و خدای حکیم چنین پاسخ می­دهد:

سوگند به آسمان که دارای خاصیت بازگرداندن است«11» و سوگند به زمین که دارای خاصیت شکافتن است. (آسمان با بازگرداندن آب و زمین با شکافتن و رویاندن گیاه، نمایشی دائمی از قدرت خدا بر بازگرداندن پس از مردن را به اجرا در می­آورند. روح انسان در آسمانی با خاصیت بازگرداندن حفظ می­شود و جسم او در زمینی با خاصیت شکافتن و رویاندن فرو می­رود. پس دیگر جایی برای ابهام نسبت به قدرت خدا بر حفظ و بازگرداندن انسان باقی نمی­ماند.)«12» سوگند به آسمانی چنین و زمینی چنان که بیان قدرت خدا بر حفظ و بازگرداندن انسان، سخنى است که حق را از باطل جدا مى سازد«13» و آن سخنى شوخى نیست.«14»

کافران نسبت به حقیقت حفظ و بازگرداندن انسان برای حساب و کتاب و جزا سخت نیرنگ مى کنند تا بدین وسیله این حقیقت را مانند یک امر مبهم و یا حداکثر شوخی، جلوه دهند«15» و من نیز با مهلت دادن به آنان، خامشان مى­کنم تا در گمراهى بمانند و به کیفر کردارشان گرفتار آیند.«16» ای رسول ما! حال که چنین است، کافران را مهلت ده و برای ایشان تقاضای عذاب نکن و اندک زمانى به آنان فرصت ده.«17» آری باید بدانند که فرصت داده شده به ایشان نشانه حقّانیتشان نیست، بلکه نمود مکر خدا دربرابر مکرشان است.

 

جهت هدایتی سیاق دوم:

پاسخ نیرنگ منکرانِ حفظ و بازگرداندن انسان؛

کافران که منکر حفظ انسان و قدرت خدا بر بازگرداندن او هستند، در فضایی آمیخته با نیرنگ، انکار خود را ادامه می­دهند و سخنان خدا را جدّی نمی­دانند. آنان بدانند که سخنان قرآن، حق را از باطل جدا می­کند و شوخی نیست و فرصتِ داده شده به ایشان، فرصتی اندک و از باب مکر خدا دربرابر مکر آنان است.

 

سیر هدایتی سوره

می­خواهند حقیقت بازگشتن پس از مرگ برای محاسبه و جزا را انکار کنند؛ به همین منظور به انکار مقدمه آن می­پردازند و می­گویند اگر قرار بر بازگرداندن مردگان و رسیدگی به امورشان است، باید همه مردگانِ بی­شمار آدمیان با تمام افکار، گرایشها و اعمالشان حفظ شوند؛ در غیر این صورت، خبر معاد، خبر از امری غیر واقع خواهد بود؛ حال کیست که حفظ انسانها را ضمانت کند؟ اصلا مگر چنین امری ممکن است؟!

کافی است به نظام حفظ آسمان نظر کنند. آسمان با این عظمت، با اجرام نورانی حفظ می­شود. آیا یادآوری سیستم حفظ آسمان برای تأکید بر حقیقت حفظ انسان، کافی نیست؟ آری، بی­تردید بر هر انسانی حافظ و نگهبانی گمارده شده است تا او و عقاید و علایق و رفتارهایش را حفظ کند. حال که چنین است، آدمی خودش را با آسمان مقایسه کند و به مادّه اولیه خلق خویش نظر کند. حفظ آسمان دشوارتر است یا حفظ موجودی کوچک که از قطره­ آبی جهنده آفریده شده است؟ او باید بداند خدایی که این موجود را آفریده، توان حفظ کردن و بازگرداندن او را نیز دارد.

مکر می­کنند و این حقیقت را جدّی نمی­دانند. پاسخ خدا تأکیدی دوباره و خبر دادن از مکری دربرابر مکر ایشان است. مکر خدا فرصتی است که به آنان می­دهد تا در خیال باطلشان غوطه­ور شوند و با بدترین عذابها مواجه گردند.

 

جهت هدایتی سوره مبارکه طارق:

تأکید بر قدرت خدا برای حفظ و بازگرداندن انسان و هشدار به منکران مکّار

بی­تردید خدا بر هر نفسی حافظی گماشته است که او را حفظ می­کند و قدرت بازگرداندن انسان را نیز دارد. منکران این حقیقت بدانند که این سخن، جدّی است و فرصتِ داده شده به ایشان، از باب مکر خدا دربرابر مکر آنان است.

 

صدق الله العلی العظیم



[1] (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکمُ‏ْ سَبْعَ طَرَائقَ) (سوره مؤمنون، آیه 17).

[2] (الطارق: السالک للطریق) (المفردات فی غریب القرآن، ص518).

[3] (إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ * وَ حِفْظًا مِّن کلُ‏ِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ * لَّا یَسَّمَّعُونَ إِلىَ الْمَلَا الْأَعْلىَ‏ وَ یُقْذَفُونَ مِن کلُ‏ِّ جَانِبٍ* دُحُورًا  وَ لَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ * إِلَّا مَنْ خَطِفَ الخَْطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شهَِابٌ ثَاقِبٌ) (سوره صافات، آیات 6 تا 10).

متن آموزشی سوره مبارکه اعلی

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 5

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى (1) الَّذی خَلَقَ فَسَوَّى (2) وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدى‏ (3) وَ الَّذی أَخْرَجَ الْمَرْعى‏ (4) فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‏ (5)

 

آیا می­توانم وحی قرآنی را دریافت کنم و آن را فراموش نکنم؟ آیا برای ابلاغ وحی آماده هستم و این امر خطیر بر من دشوار نیست؟ برفرض که توان دریافت، حفظ و ابلاغ وحی را داشته باشم، آیا مردم پذیرش آن را دارند؟ می­­بینم که بسیاری از آدمیان تذکرات وحیانی مرا به گوش جان نمی­شنوند و نمی­پذیرند. با این حال، آیا باز هم فایده­ای در ادامه راه ابلاغ وحی قرآنی هست؟ کم­بهرگی یا بی­بهرگی مردمان از هدایت تشریعی، ناشی از چیست؟ آیا در شبکه انتقال هدایت تشریعی الهی به انسانها نقصی هست؟ یعنی آیا من که واسطه هدایت تشریعی هستم، در انجام وظیفه خویش دچار کاستی هستم یا مسئله دیگری در میان است؟

ای رسول ما! منزّه شمار نام پروردگارت را که از همگان برتر است؛«1» همان که موجودات را آفرید و اجزاى آنها را هماهنگ ساخت«2» و آن که براى آفریدگان حدّى معیّن کرد و آنها را به آنچه برایشان تقدیر کرده است، هدایت کرد«3» و آن که علوفه چراگاهها را رویانید،«4» سپس آن را خشک و تیره-گون ساخت.«5»

آری، خدا سرسلسله بی­همتای هدایت تکوینی است و اگر اندازه رشد علفها کم و بهره­شان از هدایت تکوینی الهی ناچیز است، اقتضای ظرف محدودشان است، نه نشانه نقصی در سیستم هدایت تکوینی.

در این آیات، مثال محسوس بیان شد تا راهنمای معقول شود. خدا تنها کسی است که عهده­دار هدایت تشریعی است و اگر اندازه رشد و کمال برخی از آدمیان کم است و از هدایت تشریعی، بی­بهره­ یا کم­بهره­اند، ناشی از سوء اختیار خود آنان است، نه نشانه نقصی در سیستم هدایت تشریعی یا کاستی در شبکه انتقال تذکرات وحیانی.

 

جهت هدایتی سیاق اول:

فرمان تسبیح اسم پروردگار به پیامبر6

ای رسول ما! اسم پروردگار بلندمرتبه­ات را منزّه دان؛ کسی که هدایت تکوینی به دست اوست و همو حد رشد برخی از مخلوقات را ناچیز و بهره­ آنها را از هدایت تکوینی، کم قرار داده است.

 

آیه 6 - 13

سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى‏ (6) إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یَخْفى‏ (7) وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرى‏ (8) فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى‏ (9) سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشى‏ (10) وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى (11) الَّذی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرى‏ (12) ثُمَّ لا یَمُوتُ فیها وَ لا یَحْیى‏ (13)

 

ای رسول ما! جایی برای نگرانی نسبت به توانایی دریافت، حفظ و ابلاغ وحی و ابهام نسبت به نتیجه آن نیست؛ به زودى تو را بر خواندن قرآن توانا خواهیم ساخت؛ به گونه­اى که آن را فراموش نمى­کنى«6» مگر آنچه خدا بخواهد. به یقین او آشکار و آنچه را نهان مى­شود، مى­داند. تو در حفظ هدایت تشریعی وحیانی، مستقل نیستی و اراده خدا بر این امر حاکم است.«7» و تو را چنان آماده می­سازیم که آسان­ترین راه را براى فراخوانىِ مردم برگزینى.«8» پس تردیدی به دل راه مده و برمبنای وحی قرآنی یادآوری کن که یادآوری کردن سودمند است.«9» به زودى آن کس که از خدا بیم دارد، متذکّر خواهد شد«10» و آن کس که تیره­بخت­ترین است و در دل از خدا بیمى ندارد، از تذکار قرآن دورى خواهد گزید؛«11» همو که به بزرگ­ترین آتش درمى­آید و در آن ماندگار مى­شود.«12» آن گاه نه در آن مى­میرد تا عذاب نبیند و نه از آن رهایى مى­یابد تا به حیاتى آسوده رسد.«13»

آری، پذیرش تذکرات وحیانی رسول خدا6 ناشی از خشیت است و دوری از تذکرات وحیانی آن حضرت نشانه نقص و کاستی در سیستم هدایت تشریعی یا کمبودی در شبکه انتقال آن نیست، بلکه علامت شقاوت و بدبختی و موجب عذاب آنان است. به همین دلیل پیامبر خدا6 نسبت به بازتاب مردمی تذکر وحیانیِ خویش مسئولیتی ندارد و این مردم هستند که نسبت به عکس العمل خویش در قبال تذکر وحیانی او مسئول­اند.

 

جهت هدایتی سیاق دوم:

فرمان تذکر وحیانی به رسول الله6

ای رسول ما! امکان دریافت، حفظ و ابلاغ وحی را برای تو فراهم می­سازیم. تو براساس وحی تذکر بده و بدان که نسبت به عکس العمل مردم در قبال تذکر خود مسئول نیستی.

 

آیه 14 - 19

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى (14) وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى (15) بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا (16) وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ (17) إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولى‏ (18) صُحُفِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ (19)

 

ای شقاوتمندانی که از تذکرات وحیانی رسول خدا دوری می­کنید! بدانید که قطعاً رستگار شد کسى که خود را از پلیدىها پاک ساخت«14» و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد.«15» اما شما به پاکى نمى­گرایید و نام پروردگارتان را یاد نمی­کنید، بلکه زندگى دنیا را برمى­گزینید،«16» در صورتى که سراى آخرت بهتر و پاینده­تر است.«17»

قطعاً این حقیقت در کتابهاى آسمانى نخستین وجود دارد؛«18» در کتابهاى ابراهیم و موسى.«19»

 

جهت هدایتی سیاق سوم:

حقیقتی در همه کتب آسمانی: با ترجیح حیات دنیا بر آخرت، به رستگاری نمی­رسید

رستگاری در گرو تزکیه و یاد خداست. کسی که دنیا را بر آخرت ترجیح می­دهد، هرگز تزکیه نمی­شود و در غفلت از خدا غوطه­ور و گرفتار شقاوت خواهد بود.

 

سیر هدایتی سوره

مردی از جانب خدا مبعوث شده است تا واسطه هدایت تشریعی باشد. مردمی را می­بیند که از تذکرات وحیانی او دوری می­کنند. از ضعف خویش برای حفظ و ابلاغ وحی نگران است. نسبت به سودمندی تذکرات وحیانی خویش برای این جامعه قرآن­گریز درتردید است. خود را دربرابر بازتاب مردمی تذکرات وحیانی خود مسئول می­بیند.

سوی دیگر، مردمی هستند که از تذکرات او دوری می­جویند و آهنگ تزکیه و یاد خدا و قصد پیوستن به جرگه نمازگزاران را ندارند. وحی الهی چنین ره می­نماید:

ای فرستاده ما! نزاهت نام پروردگار بلند مرتبه­ات را مورد توجه قرار ده و با مطالعه روند هدایت تکوینی، از فضای ابهام و تردید نسبت به جریان هدایت تشریعی فاصله بگیر! ما تو را برای حفظ و ابلاغ وحی آماده می­کنیم. تو تذکر بده و نسبت به سودمندی آن تردید نکن و بدان که مسئولیت عکس العمل مردمان در قبال تذکرات وحیانی تو بر عهده خود ایشان است و متوجه تو نیست.

و ای دوری­کنندگان از تذکرات وحیانی رسول ما! بدانید که رستگاری شما در گرو پاکی و یاد خداست و تا وقتی که دل در بند دنیا دارید، به رستگاری نخواهید رسید. این حقیقتی نوپدید نیست و در همه کتاب­های آسمانی پیشین و از جمله در صحف ابراهیم و موسی3 آمده است.

به این ترتیب، فضایی که می­توانست جریان مبارک تذکر وحیانی را تحت تأثیر قرار دهد، خنثی می­گردد و دوام این روند مبارک از جانب خدا ضمانت می­شود و راه بهره­مندی هرچه بیشتر انسانها از این مایه حیات روحانی مشخص می­گردد.

 

جهت هدایتی سوره مبارکه اعلی:

راهنمایی پیامبر6 برای حفظ روند تذکر وحیانی و هدایت مردم به سوی بهره­مندی از آن

ای رسول ما! هدایت تشریعی همانند هدایت تکوینی، در دست خداست و هیچ کمبودی ندارد. با پشتیبانی پروردگارت راه تذکر وحیانی را ادامه بده و نسبت به نتیجه آن نگران مباش. ای مردم! تا زمانی که دنیا را بر آخرت ترجیح می­دهید، از تذکر وحیانی رسول خدا6 بهره­مند نمی­شوید و به رستگاری نمی­رسید.

 

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه غاشیه

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 16

هَلْ أَتاکَ حَدیثُ الْغاشِیَةِ (1) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ (2) عامِلَةٌ ناصِبَةٌ (3) تَصْلى‏ ناراً حامِیَةً (4) تُسْقى‏ مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ (5) لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَریعٍ (6) لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی‏ مِنْ جُوعٍ (7) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ (8) لِسَعْیِها راضِیَةٌ (9) فی‏ جَنَّةٍ عالِیَةٍ (10) لا تَسْمَعُ فیها لاغِیَةً (11) فیها عَیْنٌ جارِیَةٌ (12) فیها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ (13) وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَةٌ (14) وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ (15) وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَةٌ (16)

 

خدا را به عنوان آفریدگار (خالق) می­پذیرند، ولی او را پروردگار (ربّ) نمی­دانند و در نتیجه، او را در مقام تشریع نمی­دانند و مطابق شریعت الهی عمل نمی­کنند. در نقطه مقابلِ ایشان کسانی هستند که خدای خالق را ربّ خویش می­دانند و طبق شریعت او رفتار می­کنند. تفاوت عاقبت این دو گروه چیست؟

آیا خبر آن رویداد فراگیر (روز قیامت) به تو رسیده است؟«1» چهره­هایی در آن روز خوار و زبون­اند.«2» آنان در دنیا عمل کرده و در آخرت خسته و رنجورند.[1]«3» به آتشی بسیار سوزان در مى­آیند و در آن ماندگارند.«4» از چشمه­اى بس داغ به آنان نوشانده می­شود.«5» غذایى جز خارِ خشکیده ندارند.«6» غذایى که نه فربه مى­سازد و نه گرسنگى را چاره مى­کند.«7» چهره­هایی در آن روز خرّم و شاداب­اند.«8» از تلاشى که در دنیا کرده­اند، خشنودند.«9» در بهشتى برین جاى خواهند گرفت.«10» در آنجا سخن بیهوده­اى نمى­شنوند.«11» در آنجا چشمه­هایى است روان.«12» در آنجاست تختهایى بلند«13» و تنگهایى نهاده شده«14» و بالشهایى کنار هم چیده«15» و فرشهایى فاخر و گسترده.«16»

 

جهت هدایتی سیاق اول:

اقسام چهره­­ها در رویداد فراگیر قیامت

چهره­هایی خوار و زبون که از اعمالشان جز رنج، نصیبی نبرده­اند و عذاب می­شوند و چهره­هایی خرم و شاداب که از تلاش خویش رضایت دارند و پاداش می­گیرند.

 

آیه 17 - 26

أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ (17) وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ (18) وَ إِلَى الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ (19) وَ إِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ (20) فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ (21) لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ (22) إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ کَفَرَ (23) فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَکْبَرَ (24) إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ (25) ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ (26)

 

اینان که خدا را آفریدگار می­دانند، چگونه است که او را پروردگار نمی­دانند؟ آیا ربوبیت (پروردگاری) از خالقیت (آفریدگاری) جداست؟

آیا براى اینکه به ربوبیت خدا پى ببرند، به شتران نمى­نگرند که چگونه آفریده شده­اند؟ آیا کیفیت خلق شتران از اصل خلق آنان جداست؟ بی­تردید همان­کس که شتران را آفریده، به گونه­ای آفریده است که روزهای متمادی، بدون نیاز به آب و غذا در صحرای خشک و سوزان، بر روی شنزار­های صعب العبور و در میان طوفان شن و خاک حرکت کند و سوار و کالای محمول را منتقل سازد. آیا این کیفیت آفرینش (تدبیر) از اصل آفرینش جداست و آیا آفریدگار شتر، پروردگاری تدبیر کننده نیست؟«17» و به آسمان  نمی­نگرند که چگونه برافراشته شده است؟ آسمان فقط در صورتی آسمان است که برافراشته باشد؛ پس آیا آفرینش آسمان، چیزی جز برافراشتن آن است و آیا برافراشتن آسمان، امری جز تدبیر است و آیا برافرازنده آن، کسی غیر از ربّ است؟«18» و به کوهها  نمی­نگرند که چگونه روى زمین نصب شده­اند؟ کوه، تنها در صورتی کوه است که روی زمین نصب شده باشد؛ پس آیا آفرینش کوه، چیزی جز نصب آن بر روی زمین است و آیا نصب کوه، امری جز تدبیر است و آیا نصب­کننده آن، کسی غیر از ربّ است؟«19» و به زمین  نمی­نگرند که چگونه گسترده و هموار شده است؟ زمین، تنها در صورتی زمین است که گسترده و هموار باشد؛ پس آیا آفرینش زمین، چیزی جز تسطیح آن برای فراهم­سازی امکان سکونت است و آیا تسطیح زمین، امری جز تدبیر است و آیا تسطیح­کننده آن، غیر از ربّ است؟«20» پس ربوبیّت بى­همتاى خدای خالق را به مردم تذکّر ده که تو فقط تذکّردهنده­اى.«21» تو بر آنان چیره نیستى،«22» مگر کسى که از تذکّر تو روى برتابد و به ربوبیت خدای خالق کفر ورزد«23» که خدا او را به بزرگ­ترین عذاب، کیفر خواهد داد؛«24» زیرا همانا بازگشت مردم به سوى ماست.«25» آن­گاه حساب اعمالشان برعهده ما خواهد بود.«26»

 

جهت هدایتی سیاق دوم:

تهدید پشت­کنندگان به تذکر نبوی و کافران به توحید ربوبی

کسانی که به تذکر رسول خدا6 برای هدایت به ربوبیت خدای خالق، پشت می­کنند و کفر می­ورزند، منتظر عذاب سخت خدا در روز قیامت باشند.

 

سیر هدایتی سوره

آری، منکران لجوج ربوبیت آفریدگار، برای خدا حق تشریع هم قائل نمی­شوند و به جای عمل به دستورات و فرامین پروردگار، مطابق هوای نفس و منافع زودگذر مادی خویش عمل می­کنند و مسلماً چنین عملی، نتیجه­ای جز خستگی نخواهد داشت. در نقطه مقابل، کسانی که به ربوبیت آفریدگار مؤمن باشند، اعمالشان مطابق تشریع پروردگار و منتهی به جزای خیر است و در رویداد فراگیر قیامت، از سعی خویش در دنیا راضی و خشنود خواهند بود و این رضایت در چهره­هایشان هویدا خواهد شد.

با اندک توجهی به کیفیت آفرینش، تدبیر و ربوبیت را از خالقیت جدا نخواهیم پنداشت و گرفتار کفر به ربوبیت نمی­گردیم. کیفیت خلق شتران، برافراشتن آسمان، نصب کوهها و تسطیح زمین، به وضوح بر ربوبیت خالق آنها دلالت دارد؛ بدین ترتیب، با این وجود چه جایی برای کفر به ربوبیت الهی باقی خواهد بود؟

به رغم این، می­بینیم که کسانی بر کفر به ربوبیت پافشاری می­کنند؛ تا جایی که رسول مکرم و شفیق اسلام6 را به اصرار وامی­دارند، اما خدای متعالی چنین ره می­نماید که تذکر کافی است و نیازی به اصرار نیست؛ زیرا بازگشت همگان به سوی خداست و حساب همگان بر عهده خداست. بنابراین هر کس از تذکر رسول خدا6 برای هدایت به ربوبیت الهی رویگردان باشد و به ربوبیت خدا کفر ورزد، به عذابی سخت گرفتار خواهد شد.

 

جهت هدایتی سوره مبارکه غاشیه:

رویداد فراگیر قیامت، روز ظهور نتیجه رویگردانی از تذکر رسول خدا6 و کفر به ربوبیت

در رویداد فراگیر قیامت، کسانی که به تذکر پیامبر6 برای هدایت به ربوبیت آفریدگار پشت می­کنند و کفر می­ورزند، صاحب چهره­هایی زبون هستند و از اعمال خود جز ملالت، بهره­ای ندارند و به سختی عذاب می­شوند و کسانی که تذکر آن حضرت را می­پذیرند و به ربوبیت آفریدگار ایمان می­آورند، صاحب چهره­هایی شاداب هستند و از تلاش خود خشنودند و به پاداشی بسیار نیکو می­رسند.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. تقابل «عاملة ناصبة» با «لسعیها راضیة» می­فهماند که ظرف «عاملة»، دنیا و ظرف «ناصبة»، آخرت است (المیزان، ج20، ص273).

متن آموزشی سوره مبارکه فجر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 5

وَ الْفَجْرِ (1) وَ لَیالٍ عَشْرٍ (2) وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ (3) وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ (4) هَلْ فی‏ ذلِکَ قَسَمٌ لِذی حِجْرٍ (5)

 

ظلمت دنیاگرایی فضا را فراگرفته است. مال ­اندوزان ارج و قرب فراوانی دارند و هر کس براساس میزان دارایی خود، برای خویش کرامت و بزرگی قائل است.  در  ا/.ین میانه تاریک و پرظلمت، یتیم و مسکین فراموش شده­، حقشان پامال اغنیای دنیاطلب می­گردد. آیات وحی برای اصلاح این بینش غلط و انذار نسبت به عواقب آن، لمعه نور خود را بر گستره افکار بشر فرو می­افکند:

سوگند به سپیده­دم (صبح روز قربان)«1» و به شبهاى دهگانه با عظمت (دهه اول ماه ذی­حجه)«2» و به آن جفت و طاق (روز تَرویه و عَرَفه)«3» و به شب، آن گاه که در حال گذر است.«4» آیا در اینها که یاد شد، براى خردمندى که حق را از باطل تشخیص دهد، سوگندى رساست؟«5»

سپیده­دم، شکافنده ظلمت است و صبح روز قربان، میعاد دل بریدن از دنیا و عبودیت پروردگار. دهه اول ماه ذیحجه، روز ترویه و عرفه نیز بر همین منوال است. این سوگندها در راستای تأکید جهت هدایتی سوره است.

 

جهت هدایتی سیاق اول:

سوگند برای تأکید جهت هدایتی سوره

سوگند به میـعادهـای دل ­بریدن از دنیا، در راستای تأکید بر جهت هدایتی سوره.

 

آیه 6 – 14

أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ (6) إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (7) الَّتی‏ لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ (8) وَ ثَمُودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ (9) وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ (10) الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ (11) فَأَکْثَرُوا فیهَا الْفَسادَ (12) فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ (13) ِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ (14)

 

إغرق مظاهر دنیوی هستند و نعمات و امکانات مادی احاطه­شان کرده است؛ به پیامبر اعظم6 و اطرافیان ایشان با دیده حقارت می­نگرند و با تکیه بر قدرت دنیوی خود دربرابر ایشان گردن­کشی و طغیان می­کنند.

(ای پیامبر) آیا ندیدی که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟«6» با ارم، آن شهرى که پایه­­ها و ستونها (و قصرها و بناهاى عالى) داشت«7» که مانند آن در هیچ یک از شهرها ساخته نشده بود«8» و با قوم ثمود چه کرد؟ همانان که در آن درّه، صخره ها را مى­کندند و در کوهها خانه مى­ساختند.«9» آیا ندانسته­اى که خدا با فرعون که صاحب میخها بود، چه کرد؟«10» همان کسانى که در شهرها سر به طغیان برداشتند«11» و در آنها تباهى بسیار به بار آوردند.«12» پس پروردگارت تازیانه عذابی شدید و متوالی را بر آنها فرود آورد.«13» چرا که قطعاً پروردگار تو در کمینگاه اعمال بندگان است و زمانی که به طغیان و سرکشی رسند، آنان را عذاب سختی خواهد کرد.«14»

عاقبت مذکور در این کلام، مربوط به کسانی است که قدرت و شوکت خاصی در این دنیا داشته و چند روزی از آن بهره­مند بوده­اند و با اتکا به این قدرت ظاهری، طغیان و فساد پیشه کرده بودند. خدای متعالی به رسول خود6 می­فرماید که آیا ندیدی پروردگار تو با آن طغیانگران چه کرد؟  و پس از بیان عذاب سخت آنان، علت آن را  ذکر می­کند و بدین ترتیب، به طغیانگران معاصر قرآن نیز هشدار می­دهد؛ همانان که همچون سرکشان پیشین، از کمین الهی غافل هستند و با غوطه خوردن در نعمت و دارایی، فرعون ­صفتانه با پیامبر اکرم6 مخالفت می­کنند؛ بدانند پروردگار او در کمین است و در ورای این نعمات و داراییهای دنیوی، آنان را رصد می­کند و در هر زمانی که صلاح بداند، با عذاب سخت خود با ایشان برخورد خواهد کرد.

 

جهت هدایتی سیاق دوم:

تهدید دنیاگرایان طغیانگر

عذاب سخت و دردناک، سرنوشتی است که پروردگار برای دنیازدگان طغیانگر رقم زده است؛ چرا که او در کمینگاه است.

 

آیه 15 تا 26

فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ (15) وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ (16) کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ (17) وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ (18) وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا (19) وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا (20) کَلاَّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا (21) وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا (22) وَ جی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى‏ (23) یَقُولُ یا لَیْتَنی‏ قَدَّمْتُ لِحَیاتی‏ (24) فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ (25) وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ (26)

 

چرا انسان گرفتار طغیان می­شود و مکنت و ثروت دنیا او را سرکش و متجاوز می­کند؟

اما انسان به گونه­ای است که وقتى پروردگارش او را مى­آزماید، بدین طریق که عزیزش مى­دارد و نعمتش مى­بخشد، مى­گوید: پروردگارم مرا عزیز داشته و انجام هر کارى را  بر من روا دانسته است«15» و امّا وقتى او را مى­آزماید، بدین طریق که روزى را بر او تنگ مى گیرد، مى­گوید: پروردگارم مرا خوار شمرده است.«16» نه، هرگز چنین نیست که خوارى در بینوایى و کرامت در توانگرى باشد؛ اینها وسیله آزمایش شماست؛ بلکه واقعیت این است که شما یتیم را (از مال پدر محروم کرده و) گرامى نمى­دارید«17» و یکدیگر را بر اطعام بینوا ترغیب نمى­کنید«18» و میراث یتیمان را همان­گونه که هست، بدون تمییز حلال و حرام آن، یکجا مى­خورید«19» و مال را بسیار زیاد دوست مى­دارید.«20»    

آری، شما برای دنیا ارزش استقلالی قائلید و به همین دلیل، نعمت بخشیدن خدا را، ارزش دادن خدا به خود (اکرام) می­دانید و سلب نعمت را، سلب ارزش از خود (اهانت) به شمار می­آورید و به این ترتیب، از جنبه ابتلاییِ دادن و گرفتن نعمات غافل می­شوید و با توهم اکرام و اهانت، دچار طغیان و سرکشی می­گردید.

آرى، هرگز این نگاه استقلالی به مال دنیا و حب شدید به آن درست نبوده و راه به جایی نخواهد برد؛ آن گاه که زمین را خرد و ذرّه ذرّه گردانند«21» و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان، صف در صف بیایند«22» و دوزخ در آن روز آورده شود؛ آن روز انسان متوجه مى­شود که همه نعمتها و محنتها وسیله آزمون الهى بوده است، ولى این توجه کجا براى او سودمند است؟«23» آن روز انسان مى گوید: اى کاش براى زندگى آخرتم که حیات واقعى است، کار شایسته­اى پیش فرستاده بودم.«24» پس در آن روز هیچ کس به سختىِ عذاب خدا عذاب نکند«25» و هیچ کس به سختىِ در بند کشیدن او در بند نکشد.«26»

 

جهت هدایتی سیاق سوم:

توبیخ نظام فکری و عملی دنیامحور

توبیخ و انذار کسانی که برای مال دنیا ارزش اصالی قائلند و از حیثیت ابتلایی و امتحانیِ انعام و امساک الهی غفلت می­ورزند.

 

آیه 27 - 30

یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (27) ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً (28) فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی (29) وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی‏ (30)

 

در آن میانه پراضطراب که جهنم غرّان، کشان کشان به عرصه آورده شده و هیچ کس به سختی عذاب خدا عذاب نکند و به سختیِ او در بند نکشد، به نفس آرام و مطمئن خطاب می­رسد که آسوده از همه این پریشانیهای محشر، مستقیم به سوی پروردگار خود بازگرد؛ مگر او کیست و چه کرده است که با چنین آرامش و اکرام و اجلال خاص به سوی بهشت مخصوص پروردگار خوانده می­شود؟

آری، او نفس مطمئنه است؛ همو که به سوی پروردگار خود آرام گرفته و به آنچه او رضایت دارد، راضی می­شود و در نتیجه، دنیا را سرای گذر دانسته، دادن نعمت و تنگی رزق را ابتلا و امتحان الهی می­داند و به همین سبب، زیادی نعمت، او را به طغیان و تباهی و استکبار نمی­کشد و فقر و نداری، او را در ورطه کفر و ترک شکر قرار نمی­دهد، بلکه او در جایگاه عبودیت استقرار می­یابد و با افراط یا تفریط، از صراط مستقیم منحرف نمی­گردد.

اى نفس مطمَئنّه و آرام«27» به سوى پروردگارت بازگرد که تو به پیشامدهایى که او برایت مقدّر کرد و به احکام و آیینى که براى تو مقرّر داشت، خشنود بودى و خدا نیز از تو خشنود بود.«28» این­گونه مرا بندگى کردى، پس در میان بندگان راستین من درآى.«29» و به بهشت من وارد شو.«30»

 

جهت هدایتی سیاق چهارم:

بشارت به نفس مطمئنه

اطمینان و آرامش برخاسته از نگرش ابتلایی به دنیا، مایه آرامش و سعادت در عرصه معاد.

سیر هدایتی سوره

در فضایی که دارایی، ملاک کرامت و بزرگی به حساب آید، هر چه بر میزان بهره­مندی از نعمات و امکانات دنیوی افزوده شود، بر میزان طغیان و سرکشی و دنیاگرایی اضافه خواهد شد. در چنین فضایی، توانگران با تکیه بر دارایی خود، در مقابل رسول حق و منادی معاد جبهه می­گیرند و کسانی که از روزی کمی برخوردارند، کفران پیشه کرده، به فکر آماده شدن برای روز واپسین نخواهند بود.

همه چیز براساس مال دنیا تعریف می­شود و احساس قدرت کاذب، روحیه ایستادگی در مقابل حق را در آنان تقویت می­کند و همین سرمنشأ فراگیری فساد می­گردد.

سوره مبارکه در چنین فضایی وارد میدان هدایت می­شود: ابتدا با سوگندهایی ذهن صاحبان خرد را جلب محتوای خود می­کند. آن­گاه با خطاب به رسول خود6، از طغیانگرانی یاد می­کند که پروردگار سرنوشت بدی برایشان رقم زده است؛ کسانی که از جهت بهره­مندی از امکانات مادی و مظاهر قدرت، در اوج بودند، اما طغیان کردند و فساد را در زمین گستردند و پروردگار، تازیانه عذاب را بر سرشان نواخت؛ چرا که او در ورای این نعمات و داراییها در کمین بود.

پس از بیان عاقبت آن اقوام دنیازده و طغیانگر، به اصل و ریشه فکری و عملی طغیان می­پردازد. چه توهم، علقه یا رفتاری سبب می­شود که انسان از پی دارایی و احساس قدرت در دنیا، سر به طغیان نهد و از رصد و کمین الهی غافل گردد؟ آری، توهم اکرام و اهانت به گاه انعام و امساک نعمت، ترک یتیم­نوازی، دوری از تشویق به اطعام مساکین، چپاول مال یتیم و در یک کلام، علقه شدید به مال دنیا انسان را از جنبه ابتلایی دنیا غافل می­کند و دچار طغیان می­سازد.

دیگر تنها امیدِ این محب سرسپرده مال دنیا، ترساندن او از قیامت است؛ روزی که زمین استوار زیر پایش را ذره ذره گردانند و امر پروردگار و فرشتگان او صف در صف بیاید و جهنم سوزان آورده شود. او باید بداند که اگر در دنیا از خواب این غفلت بیدار نشود، در آن روز خواهد شد، اما با حسرتی جانسوز. از یک سو سرنوشت ابدی خود را می­نگرد و از سوی دیگر، دستان خالی خود را؛ دستانی که برای هیچ یتیم و نیازمندی آشنا نیست و آلودگی دست­اندازی بر مال دیگران بر آن نمایان است، اما دیگر چه سود؟!

آیا همگان در این گرداب دنیاپرستی غرق می­گردند و چنین عاقبتی را در پیش دارند؟ نه، تو ای نفس مطمئنه که امواج بلا و مصیبت یا دارایی و نعمت، دریای آرام وجودت را متلاطم نساخت و با نگرش ابتلاییِ خود به دنیا، نه داشتن آن به طغیانت کشید و نه فقدانش به کفران! تو در نهایت اکرام و اجلال به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی که از او راضی هستی و او از تو خوشنود و در زمره بندگان و میانه بهشت مخصوص او وارد شو!

 

جهت هدایتی سوره مبارکه فجر:

توبیخ و انذار نسبت به دنیاگرایی

دلبستگی  و حب شدید مال دنیا، منشأ شکست در امتحان الهی و ریشه طغیان و کفران عاقبت­سوز است.

 

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه بلد

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 7

لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ (1) وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ (2) وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ (4) أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ (5) یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالاً لُبَداً (6) أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ (7)

 

مال و ثروت خویش را بیهوده مصرف کرده است و از این کار خویش با افتخار یاد می­کند.

اى پیامبر! سوگند یاد نمى­کنم به مکه، این شهر شکوهمند«1» در حالى که تو در این شهر باعظمت‏ جاى دارى«2» و سوگند یاد نمی­کنم به ابراهیم، آن پدر فرزانه و زاده­اش اسماعیل، آن فرزند مبارک؛ همانان که این شهر را بنا کرده­اند«3» که ما انسان را آفریده و حیاتش را با رنج و محنت آمیخته­ایم. او نعمتی از نعمات دنیا را طلب نمی‌کند، مگر اینکه می‌خواهد طیب و لذت آن خالص و محض باشد و به چیزی از نعمات دنیا دست نمی‌یابد، مگر اینکه  ممزوج با امری است که خلوص عیش و لذت آن را بر هم می‌زند. گذشته از حوادثی تلخ که برای انسان اتفاق می‌افتد و او را به رنج می‌اندازد. «4» آیا او با وجود اینکه خود را مغلوب ناگواریها مى­بیند، گمان مى­کند که هرگز کسى بر او قدرت نخواهد داشت و روزهای سختی و تنگدستی برای او نخواهد بود؟«5» مال و ثروت خویش را بیهوده صرف کرده است و با افتخار مى­گوید: مال فراوانى تباه کرده­ام![1]«6» آیا مى پندارد که هیچ کس او را ندید؟«7»

 

جهت هدایتی سیاق اول:

بازداری انسان از افتخار به صرف بیهوده مال و ثروت

خدا انسان را در رنج آفریده است و این نشانه­ای روشن بر مقهور و مغلوب بودن انسان است؛ پس جایی برای افتخار به صرف بیهوده مال و ثروت نیست.

آیه 8 - 20

أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ (8) وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ (9) وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ (10) فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (11) وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ (12) فَکُّ رَقَبَةٍ (13) أَوْ إِطْعامٌ فی‏ یَوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ (14) یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ (15) أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَةٍ (16)

ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ (17) أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ (18) وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ (19) عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ (20)

 

همان کس که مال و ثروت خود را بیهوده صرف کرده است و به این عمل زشت خویش افتخار می­کند، هیچ توجهی به بردگان و گرسنگان و خاک­نشینان ندارد و به رغم توانمندی، دست ناتوانان را نمی­گیرد.

مگر ما براى او دو چشم قرار ندادیم؟«8» و زبان و دو لب نیافریدیم؟«9» و او را به دو برجستگی (سینه مادرش) راهنمایی نکردیم؟«10» آری ما او را پرورش دادیم، اما هنوز بر آن گردنه صعب العبور گام ننهاده است.«11» و چه چیز تو را آگاه کرده است که آن گردنه صعب العبور چیست؟«12» آن گردنه، آزاد کردن بنده­اى است«13» یا در روز گرسنگی و سختی، طعام دادن«14» به یتیمى خویشاوند«15»یا به تهیدستى خاک نشین که سخت بینواست.«16» او علاوه بر اینکه بر این گردنه گام ننهاده است، از کسانى نیست که ایمان آورده‌اند و یکدیگر را به صبر در سختیها سفارش کرده و به مهربانی نسبت به یتیمان و تهیدستان توصیه کرده­اند.«17» کسانى که این گونه­اند، خجستگان‌اند«18» و آنان که به آیات ما که نشانگر یکتایى در ربوبیّت و الوهیت است، کافر شده­اند، تیره‌بختان ناخجسته­اند«19» که آتشى سربسته بر آنان احاطه خواهد داشت.«20»

 

جهت هدایتی سیاق دوم:

دعوت هشدارآمیز انسان به گام نهادن بر گردنه انفاق و ایمان

انسان باید بداند که افتاده­ای بیش نبود و خدا بلندش کرد. او باید بر گردنه انفاق و دست­گیری از افتادگان گام بگذارد و در جرگه مؤمنانی درآید که یکدیگر را به صبر و مرحمت سفارش می­کنند.

سیر هدایتی سوره

این سوره مبارکه، اعتقاد و رفتار زشت کسانی را نشانه رفته است که جاهلانه تمام اموال خود را در عیش دنیای خویش به کار می­گیرند و به این امر افتخار می­کنند. آنان می­پندارند که خدا بر ایشان مسلط نیست و هرگز بر آنان سخت نخواهد گرفت. آنان باید بدانند که خدا انسان را در رنج و سختی آفریده است. این بهترین دلیل مقهور بودن و مغلوب بودن ایشان است؛ پس جا ندارد که به صرف بیهوده مالشان افتخار کنند.

آنان باید به جای هدر دادن اموال و ثروت خویش، از آن برای گذر از گردنه‌ای سخت استفاده کنند؛ گردنه­ای که جز با عبور از آن به سعادت جاودان آخرت نخواهند رسید. این گردنه، انفاق در راه خدا و رسیدگی به کسانی است که با سختیهای طاقت فرسای روزگار دست و پنجه نرم می‌کنند؛ یعنی گرسنگان، یتیمان، فقیران و...؛  و در جرگه مؤمنانی وارد شوند که یکدیگر را به صبر در طاعت و مرحمت در حق نیازمندان سفارش می‌کنند. تنها در این صورت است که از اصحاب میمنه شده، به سعادت ابدی خواهند رسید و از سوختن در میان آتش عذاب الهی که مخصوص اصحاب مشئمه است، رهایی خواهند یافت.

 

جهت هدایتی سوره مبارکه بلد:

دعوت هشدارآمیز انسان به صرف مال برای عبور از گردنه­ انفاق و رسیدن به سعادت جاودان آخرت

انسانِ غافل از خدا و قیامت، مال خویش را هدر می­دهد و به آن افتخار می­کند. مال دنیا سرمایه او برای عبور از گردنه انفاق و رسیدن به سعادت جاویدان آخرت است.

 

صدق الله العلی العظیم



[1].  این جمله، افتخار کاذب و خودستایی بر اتلاف مال در موارد غیر صلاح است. جاهلان به اتلاف مال افتخار می­کنند و آن را منقبتی برای خویش می­شمرند، زیرا این امر را نشانه فزونی مال از حد نیاز می‌دانند. در برخی از اشعار جاهلی آمده است: «وإذا سکرت فإنّنی مستهلک / مالی وعرضی وافر لم یکلم / وإذا صحوت فما أ قصّر عن ندى / وکما علمت شمائلی و تکرّمی‏» (ر.ک. التحریر و التنویر، ج‏30، ص 312).

متن آموزشی سوره مبارکه شمس

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 10

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (1) وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (2) وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (3) وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها (4) وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (5) وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (6) وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها (9) وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (10)

 

 

نفس انسان به عنوان نمونه­ای کوچک از جهان هستی، توسط آفریدگار حکیم خود سامان داده شده است. سامان و اعتدال نفس انسان، منشأ تشخیص بدی و گنهکاری و همچنین خوبی و تقواپیشگی است. این نفس ملهم، بستر رشد و تعالی انسان است، ولی ضامن رستگاری او نیست.

سوگند به خورشید و تابش آن«1» و سوگند به ماه، چون از پى خورشید رَود«2» و سوگند به روز، چون زمین را روشن کند«3» و سوگنـد به شــب، چون زمیـن را فرا  ­گیرد«4» و سوگند به آسمان و به آن مقتدرى که آن را بنا کرد.«5» سوگند به زمین و به آن قدرتی که آن را بگسترد«6» و سوگند به نفس آدمى و آن قدرتمند دانای حکیمى که آن را موزون ساخت و سامان بخشید«7» و گنهکارى و تقواپیشگى­اش را به آن الهام کرد.«8» به همه اینها سوگند که هر کس نفس خود را پاک داشت، به سعادت رسید«9» و هر کس آن را زیر غبار گناه دفن کرد، ناکام ماند.«10»

آفریدگار خورشید و ماه، روز و شب، آسمان و زمین، همو که نفس انسان را آفرید و سامان داد، به تمامی آنها و به خود که پدید آورنده آنهاسـت سوگـند یاد می­کند که سعادت و کمال آدمی در گرو تزکیه و پاک­سازی نفس به وسیله تقواست و ناکامی و بازماندن از کمال و رستگاری، محصول دسّ نفس، یعنی دفن کردن آینه ملهم الهی با گناه­پیشگی است.

 

جهت هدایتی سیاق اول:

رستگاری، عاقبت تزکیه نفس و خسران و ناکامی، عاقبت دسّ نفس

نفس، آینه الهی تشخیص تقوا از فجور است. هرکس این آینه را پاک داشت، تقوا را از فجور بازشناخت و به رستگاری رسید و هرکس این آینه را زیر غبار گناه دفن کرد، از آن بهره­ای نبرد و خسارت دید.

 

آیه 11 - 15

کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها (11) إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها (12) فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیاها (13) فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها (14) وَ لا یَخافُ عُقْباها (15)

 

دسّ نفس تا جایی پیش می­رود که ظهور و بروز اجتماعی پیدا می‌کند و سمت و سوی حرکت یک جامعه را منحرف می­سازد. در چنین شرایطی، طغیان و هواپرستی، محور تصمیم­گیری قرار می‌گیرد و حتی روشنی نشانه­های حق و مدافعان راستین آن، مانع تصمیمات برخاسته از هوای نفس نمی­گردد.

قوم ثمود و عاقبت آن به عنوان مصداق و شاهدی برای آیات قسمت اول سوره ذکر شده است. آنان پس از مواجهه با آیت و نشانه روشن خدای متعالی، یعنی ناقه (شتر)، آن را در تعارض با منافع دنیوی خود یافتند و بدین سبب به تأکیدات فرستاده خدا، حضرت صالح7 درباره اذیت نکردن (ناقة الله)، توجهی نکردند و با پی کردن آن، رسول خدای خویش را تکذیب کردند.

قوم ثمود بر اثــر طغیانشان پیام الهى را دروغ انگاشتند؛«11» آن گاه که تیره بخت ترینشان برانگیخته شد تا ناقه الهى را پى کند.[1]«12» پس صالح، فرستاده خدا به آنان ابلاغ کرد که ناقه خدا و آب خوردنش را واگذارید و مانع آن نشوید،«13» ولى قومش او را تکذیب کردند و ناقه را کشتند؛ پس پروردگارشان آنان را به سزای گناهشان، به عذابى فرو گرفت  که نسلشان را قطع و آثارشان را محو و نابود کرد و با خاک یکسانشان ساخت«14» و از فرجام کارى که کرد، باکى ندارد.«15»

داستان قوم ثمود علاوه بر اینکه بیان مصداق آیات قسمت اول است، تعریضی به  مردم زمان رسول‌اکرم6 و در افقی وسیع­تر، به تمامی کسانی است که با دلیل و حجت بیّن الهی روبه‌رو هستند. به آنان هشدار می­دهد که مبادا تحت تاثیر عدم تزکیه و تربیت صحیح نفس، نشانه روشن حق را انکار کنند و  دچار عاقبتی مثل قوم ثمود گردند.

 

جهت هدایتی سیاق دوم:

تکذیب سرکشانه قوم ثمود و عقاب سخت الهی

قوم ثمود براثر طغیان، حق آشکار الهی را تکذیب کرد و گرفتار عذاب سخت الهی شد.

 

سیر هدایتی سوره

مردم با معجزه­ای آشکار از سوی خدای متعالی مواجه‌اند و فرستاده خدا یعنی رسول اکرم6 آنان را به تبعیت از آن فرا می­خواند، اما پذیرش این امر و تن دادن به آن برای کسانی که نفس خود را تزکیه نکرده­اند، سخت است، زیرا هم باید از دلبستگیهای اعتقادی خود دست بردارند و هم خواسته­های نفس را کنترل کرده، تحت تربیت قرار دهند؛ از این روست که  طغیان پیشه کرده، آیت روشن خدا را انکار می­کنند.

این سوره مبارکه، ابتدا با ذکر یازده قسم، مخاطب را آماده می­سازد که تمامی این قسمها با توجه به عظمت مقسم علیه و جنبه­ای که در آن لحاظ شده، با تأکید بر سخن اصلی در ارتباط هستند.

پس از ذکر این قسمها، در دو جمله تفهیم می­کند که فلاح و رستگاری در گرو تزکیه نفس، و ناکامی و خسارت، محصول آلوده­سازی آن است.

بعد از تأکید بر این سخن مهم، عاقبت قوم ثمود را بیان می­کند؛ همانان که همچون مخاطبان سوره با نشانه روشن خدای متعالی مواجه بودند، ولی تحت تأثیر طغیان نفس، بدبختی و هلاکت و خسران را برای خود رقم زدند و عذاب سخت الهی را به جان خریدند.

 

جهت هدایتی سوره مبارکه شمس:

تهدید نسبت به طغیانگری برخاسته از دسّ نفس(دفن آینه الهی نفس زیر غبار گناه)

اگر انسان گرفتار دسّ نفس شود، خسارت می­بیند و ناکام می­ماند؛ مانند قوم ثمود که دسّ نفس، آنان را به طغیان کشید و حق آشکار الهی را تکذیب کردند و نابود شدند.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. این مرد که «قدار بن سالف» نام داشت، با انتخاب قوم خود برای پی کردن ناقه، برخاسته بود؛ چنان‌که ضمایر جمع در آیات بعدی از این واقعیت خبر می‌دهد.

پرده نگار سوره مبارکه جمعه
صوت آموزشی سوره مبارکه جمعه

فیلم آموزشی سوره مبارکه جمعه

صوت آموزشی سوره مبارکه منافقون