تدبر در قرآن کریم
متن آموزشی سوره مبارکه بلد

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 7

لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ (1) وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ (2) وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ (4) أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ (5) یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالاً لُبَداً (6) أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ (7)

 

مال و ثروت خویش را بیهوده مصرف کرده است و از این کار خویش با افتخار یاد می­کند.

اى پیامبر! سوگند یاد نمى­کنم به مکه، این شهر شکوهمند«1» در حالى که تو در این شهر باعظمت‏ جاى دارى«2» و سوگند یاد نمی­کنم به ابراهیم، آن پدر فرزانه و زاده­اش اسماعیل، آن فرزند مبارک؛ همانان که این شهر را بنا کرده­اند«3» که ما انسان را آفریده و حیاتش را با رنج و محنت آمیخته­ایم. او نعمتی از نعمات دنیا را طلب نمی‌کند، مگر اینکه می‌خواهد طیب و لذت آن خالص و محض باشد و به چیزی از نعمات دنیا دست نمی‌یابد، مگر اینکه  ممزوج با امری است که خلوص عیش و لذت آن را بر هم می‌زند. گذشته از حوادثی تلخ که برای انسان اتفاق می‌افتد و او را به رنج می‌اندازد. «4» آیا او با وجود اینکه خود را مغلوب ناگواریها مى­بیند، گمان مى­کند که هرگز کسى بر او قدرت نخواهد داشت و روزهای سختی و تنگدستی برای او نخواهد بود؟«5» مال و ثروت خویش را بیهوده صرف کرده است و با افتخار مى­گوید: مال فراوانى تباه کرده­ام![1]«6» آیا مى پندارد که هیچ کس او را ندید؟«7»

 

جهت هدایتی سیاق اول:

بازداری انسان از افتخار به صرف بیهوده مال و ثروت

خدا انسان را در رنج آفریده است و این نشانه­ای روشن بر مقهور و مغلوب بودن انسان است؛ پس جایی برای افتخار به صرف بیهوده مال و ثروت نیست.

آیه 8 - 20

أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ (8) وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ (9) وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ (10) فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (11) وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ (12) فَکُّ رَقَبَةٍ (13) أَوْ إِطْعامٌ فی‏ یَوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ (14) یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ (15) أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَةٍ (16)

ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ (17) أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ (18) وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ (19) عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ (20)

 

همان کس که مال و ثروت خود را بیهوده صرف کرده است و به این عمل زشت خویش افتخار می­کند، هیچ توجهی به بردگان و گرسنگان و خاک­نشینان ندارد و به رغم توانمندی، دست ناتوانان را نمی­گیرد.

مگر ما براى او دو چشم قرار ندادیم؟«8» و زبان و دو لب نیافریدیم؟«9» و او را به دو برجستگی (سینه مادرش) راهنمایی نکردیم؟«10» آری ما او را پرورش دادیم، اما هنوز بر آن گردنه صعب العبور گام ننهاده است.«11» و چه چیز تو را آگاه کرده است که آن گردنه صعب العبور چیست؟«12» آن گردنه، آزاد کردن بنده­اى است«13» یا در روز گرسنگی و سختی، طعام دادن«14» به یتیمى خویشاوند«15»یا به تهیدستى خاک نشین که سخت بینواست.«16» او علاوه بر اینکه بر این گردنه گام ننهاده است، از کسانى نیست که ایمان آورده‌اند و یکدیگر را به صبر در سختیها سفارش کرده و به مهربانی نسبت به یتیمان و تهیدستان توصیه کرده­اند.«17» کسانى که این گونه­اند، خجستگان‌اند«18» و آنان که به آیات ما که نشانگر یکتایى در ربوبیّت و الوهیت است، کافر شده­اند، تیره‌بختان ناخجسته­اند«19» که آتشى سربسته بر آنان احاطه خواهد داشت.«20»

 

جهت هدایتی سیاق دوم:

دعوت هشدارآمیز انسان به گام نهادن بر گردنه انفاق و ایمان

انسان باید بداند که افتاده­ای بیش نبود و خدا بلندش کرد. او باید بر گردنه انفاق و دست­گیری از افتادگان گام بگذارد و در جرگه مؤمنانی درآید که یکدیگر را به صبر و مرحمت سفارش می­کنند.

سیر هدایتی سوره

این سوره مبارکه، اعتقاد و رفتار زشت کسانی را نشانه رفته است که جاهلانه تمام اموال خود را در عیش دنیای خویش به کار می­گیرند و به این امر افتخار می­کنند. آنان می­پندارند که خدا بر ایشان مسلط نیست و هرگز بر آنان سخت نخواهد گرفت. آنان باید بدانند که خدا انسان را در رنج و سختی آفریده است. این بهترین دلیل مقهور بودن و مغلوب بودن ایشان است؛ پس جا ندارد که به صرف بیهوده مالشان افتخار کنند.

آنان باید به جای هدر دادن اموال و ثروت خویش، از آن برای گذر از گردنه‌ای سخت استفاده کنند؛ گردنه­ای که جز با عبور از آن به سعادت جاودان آخرت نخواهند رسید. این گردنه، انفاق در راه خدا و رسیدگی به کسانی است که با سختیهای طاقت فرسای روزگار دست و پنجه نرم می‌کنند؛ یعنی گرسنگان، یتیمان، فقیران و...؛  و در جرگه مؤمنانی وارد شوند که یکدیگر را به صبر در طاعت و مرحمت در حق نیازمندان سفارش می‌کنند. تنها در این صورت است که از اصحاب میمنه شده، به سعادت ابدی خواهند رسید و از سوختن در میان آتش عذاب الهی که مخصوص اصحاب مشئمه است، رهایی خواهند یافت.

 

جهت هدایتی سوره مبارکه بلد:

دعوت هشدارآمیز انسان به صرف مال برای عبور از گردنه­ انفاق و رسیدن به سعادت جاودان آخرت

انسانِ غافل از خدا و قیامت، مال خویش را هدر می­دهد و به آن افتخار می­کند. مال دنیا سرمایه او برای عبور از گردنه انفاق و رسیدن به سعادت جاویدان آخرت است.

 

صدق الله العلی العظیم



[1].  این جمله، افتخار کاذب و خودستایی بر اتلاف مال در موارد غیر صلاح است. جاهلان به اتلاف مال افتخار می­کنند و آن را منقبتی برای خویش می­شمرند، زیرا این امر را نشانه فزونی مال از حد نیاز می‌دانند. در برخی از اشعار جاهلی آمده است: «وإذا سکرت فإنّنی مستهلک / مالی وعرضی وافر لم یکلم / وإذا صحوت فما أ قصّر عن ندى / وکما علمت شمائلی و تکرّمی‏» (ر.ک. التحریر و التنویر، ج‏30، ص 312).

متن آموزشی سوره مبارکه شمس

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 10

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (1) وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (2) وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (3) وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها (4) وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (5) وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (6) وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها (9) وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (10)

 

 

نفس انسان به عنوان نمونه­ای کوچک از جهان هستی، توسط آفریدگار حکیم خود سامان داده شده است. سامان و اعتدال نفس انسان، منشأ تشخیص بدی و گنهکاری و همچنین خوبی و تقواپیشگی است. این نفس ملهم، بستر رشد و تعالی انسان است، ولی ضامن رستگاری او نیست.

سوگند به خورشید و تابش آن«1» و سوگند به ماه، چون از پى خورشید رَود«2» و سوگند به روز، چون زمین را روشن کند«3» و سوگنـد به شــب، چون زمیـن را فرا  ­گیرد«4» و سوگند به آسمان و به آن مقتدرى که آن را بنا کرد.«5» سوگند به زمین و به آن قدرتی که آن را بگسترد«6» و سوگند به نفس آدمى و آن قدرتمند دانای حکیمى که آن را موزون ساخت و سامان بخشید«7» و گنهکارى و تقواپیشگى­اش را به آن الهام کرد.«8» به همه اینها سوگند که هر کس نفس خود را پاک داشت، به سعادت رسید«9» و هر کس آن را زیر غبار گناه دفن کرد، ناکام ماند.«10»

آفریدگار خورشید و ماه، روز و شب، آسمان و زمین، همو که نفس انسان را آفرید و سامان داد، به تمامی آنها و به خود که پدید آورنده آنهاسـت سوگـند یاد می­کند که سعادت و کمال آدمی در گرو تزکیه و پاک­سازی نفس به وسیله تقواست و ناکامی و بازماندن از کمال و رستگاری، محصول دسّ نفس، یعنی دفن کردن آینه ملهم الهی با گناه­پیشگی است.

 

جهت هدایتی سیاق اول:

رستگاری، عاقبت تزکیه نفس و خسران و ناکامی، عاقبت دسّ نفس

نفس، آینه الهی تشخیص تقوا از فجور است. هرکس این آینه را پاک داشت، تقوا را از فجور بازشناخت و به رستگاری رسید و هرکس این آینه را زیر غبار گناه دفن کرد، از آن بهره­ای نبرد و خسارت دید.

 

آیه 11 - 15

کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها (11) إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها (12) فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیاها (13) فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها (14) وَ لا یَخافُ عُقْباها (15)

 

دسّ نفس تا جایی پیش می­رود که ظهور و بروز اجتماعی پیدا می‌کند و سمت و سوی حرکت یک جامعه را منحرف می­سازد. در چنین شرایطی، طغیان و هواپرستی، محور تصمیم­گیری قرار می‌گیرد و حتی روشنی نشانه­های حق و مدافعان راستین آن، مانع تصمیمات برخاسته از هوای نفس نمی­گردد.

قوم ثمود و عاقبت آن به عنوان مصداق و شاهدی برای آیات قسمت اول سوره ذکر شده است. آنان پس از مواجهه با آیت و نشانه روشن خدای متعالی، یعنی ناقه (شتر)، آن را در تعارض با منافع دنیوی خود یافتند و بدین سبب به تأکیدات فرستاده خدا، حضرت صالح7 درباره اذیت نکردن (ناقة الله)، توجهی نکردند و با پی کردن آن، رسول خدای خویش را تکذیب کردند.

قوم ثمود بر اثــر طغیانشان پیام الهى را دروغ انگاشتند؛«11» آن گاه که تیره بخت ترینشان برانگیخته شد تا ناقه الهى را پى کند.[1]«12» پس صالح، فرستاده خدا به آنان ابلاغ کرد که ناقه خدا و آب خوردنش را واگذارید و مانع آن نشوید،«13» ولى قومش او را تکذیب کردند و ناقه را کشتند؛ پس پروردگارشان آنان را به سزای گناهشان، به عذابى فرو گرفت  که نسلشان را قطع و آثارشان را محو و نابود کرد و با خاک یکسانشان ساخت«14» و از فرجام کارى که کرد، باکى ندارد.«15»

داستان قوم ثمود علاوه بر اینکه بیان مصداق آیات قسمت اول است، تعریضی به  مردم زمان رسول‌اکرم6 و در افقی وسیع­تر، به تمامی کسانی است که با دلیل و حجت بیّن الهی روبه‌رو هستند. به آنان هشدار می­دهد که مبادا تحت تاثیر عدم تزکیه و تربیت صحیح نفس، نشانه روشن حق را انکار کنند و  دچار عاقبتی مثل قوم ثمود گردند.

 

جهت هدایتی سیاق دوم:

تکذیب سرکشانه قوم ثمود و عقاب سخت الهی

قوم ثمود براثر طغیان، حق آشکار الهی را تکذیب کرد و گرفتار عذاب سخت الهی شد.

 

سیر هدایتی سوره

مردم با معجزه­ای آشکار از سوی خدای متعالی مواجه‌اند و فرستاده خدا یعنی رسول اکرم6 آنان را به تبعیت از آن فرا می­خواند، اما پذیرش این امر و تن دادن به آن برای کسانی که نفس خود را تزکیه نکرده­اند، سخت است، زیرا هم باید از دلبستگیهای اعتقادی خود دست بردارند و هم خواسته­های نفس را کنترل کرده، تحت تربیت قرار دهند؛ از این روست که  طغیان پیشه کرده، آیت روشن خدا را انکار می­کنند.

این سوره مبارکه، ابتدا با ذکر یازده قسم، مخاطب را آماده می­سازد که تمامی این قسمها با توجه به عظمت مقسم علیه و جنبه­ای که در آن لحاظ شده، با تأکید بر سخن اصلی در ارتباط هستند.

پس از ذکر این قسمها، در دو جمله تفهیم می­کند که فلاح و رستگاری در گرو تزکیه نفس، و ناکامی و خسارت، محصول آلوده­سازی آن است.

بعد از تأکید بر این سخن مهم، عاقبت قوم ثمود را بیان می­کند؛ همانان که همچون مخاطبان سوره با نشانه روشن خدای متعالی مواجه بودند، ولی تحت تأثیر طغیان نفس، بدبختی و هلاکت و خسران را برای خود رقم زدند و عذاب سخت الهی را به جان خریدند.

 

جهت هدایتی سوره مبارکه شمس:

تهدید نسبت به طغیانگری برخاسته از دسّ نفس(دفن آینه الهی نفس زیر غبار گناه)

اگر انسان گرفتار دسّ نفس شود، خسارت می­بیند و ناکام می­ماند؛ مانند قوم ثمود که دسّ نفس، آنان را به طغیان کشید و حق آشکار الهی را تکذیب کردند و نابود شدند.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. این مرد که «قدار بن سالف» نام داشت، با انتخاب قوم خود برای پی کردن ناقه، برخاسته بود؛ چنان‌که ضمایر جمع در آیات بعدی از این واقعیت خبر می‌دهد.

متن آموزشی سوره مبارکه لیل

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 11

وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‏ (1) وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى (2) وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى‏ (3) إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى (4) فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى‏ (5) وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏ (6) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى‏ (7) وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى‏ (8) وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنى‏ (9) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرى‏ (10)

 

وَ ما یُغْنی‏ عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى (11)سوگند به شب، آن گاه که بپوشانَد«1» و سوگند به روز، آن گاه که پدیدار گردد«2» و سوگند به آن قدرتى که نر و ماده را آفرید«3» که تلاشهاى شما گوناگون است.«4» امّا آن کس که براى رضاى خدا از مال خود بخشید و تقوا پیشه کرد«5» و نیکوترین وعده خدا را درباره انفاق کنندگان راست شمرد،«6» به زودى او را بر اثر کارهاى شایسته­اى که انجام مى‌دهد، براى ورود به بهشت آماده خواهیم ساخت و به آسایش و زندگى آسوده مى­رسانیم«7» و امّا آن کس که از بخشش مال خود بخل ورزید و با گردآورى ثروت، در پى توانگرى بود«8» و نیکوترین وعده خدا را دروغ شمرد،«9» به زودى او را براى دشوارى و عذاب آماده خواهیم ساخت«10» و آن­گاه که بمیرد و به هلاکت افتد، ثروتش براى او کارساز نیست.«11»

 

جهت هدایتی سیاق اول:

متقیان اهل انفاق در مسیر سعادت ابدی و مکذبان بخیل در مسیر شقاوت ابدی

 

آیه 12 - 21

إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى‏ (12) وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى‏ (13) فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّى (14) لا یَصْلاها إِلاَّ الْأَشْقَى (15) الَّذی کَذَّبَ وَ تَوَلَّى (16) وَ سَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى (17) الَّذی یُؤْتی‏ مالَهُ یَتَزَکَّى (18) وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى‏ (19) إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى‏ (20)

 

وَ لَسَوْفَ یَرْضى‏ (21)همانا هدایت (به مقصد رساندن)، تنها برعهده ماست«12» و همانا جهان آخرت و سراى نخستین، فقط از آنِ ماست.«13» بدین سبب شما را از آتشى که زبانه مى کشد، بیم دادم.«14» جز آن کسى که تیره بخت ترین مردم است، در آن درنیاید؛«15» همان کسى که حق را تکذیب کرد و از آن روى برتافت«16» و آن کس که پروا کننده‌ترین مردم است، قطعاً از آن آتش دور داشته مى‌شود.«17» همان کسى که دارایى‌اش را مى‌بخشد و با آن رشدى شایسته مى جوید«18» و هدفش از کمک به نیازمندان، جبران احسان آنان نیست، زیرا هیچ کس از آنان بر گردن او حق نعمتى ندارد که جبران آن لازم باشد،«19» بلکه انفاق او تنها براى دستیابى به خشنودى پروردگار بلندمرتبه‌اش است«20» و به زودى با دریافت پاداشى نیکو از جانب پروردگارش، خشنود خواهد شد.«21»

 

جهت هدایتی سیاق دوم:

انذار مکذبان بخیل و تبشیر متقیان اهل انفاق

ای انسانها برحذر باشید از آتشی که مکذبان بخیل را در بر می­گیرد و متقیان اهل انفاق از آن در امان‌اند.

سیر هدایتی سوره

رفتار انسانها متفاوت است؛ برخی پاداش اخروی را باور دارند و بر همین اساس تقوا پیشه می­کنند و دست به انفاق می­گشایند و برخی پاداش اخروی را دروغ می­شمارند و بر پایه این توهم، خود را بی­نیاز می­بینند و بخل پیشه می­کنند. آیا قانون خدای متعالی درباره این دو گروه متفاوت، یکسان است؟!

براساس آیات این سوره مبارکه، مشی انسانها در زندگی متفاوت است: برخی اهل انفاق متقیانه هستند و به پاداش اخروی ایمان دارند؛ یعنی اهل ایمان به خدا و رسول و قیامت‌اند و در راه خدا از مال دنیا انفاق می‌کنند و برخی دیگر اهل بخل و ثروت اندوزی و احساس بی‌نیازی از خدای‌اند و به پاداش روز جزا ایمانی ندارند؛ یعنی اهل کفر و تکذیب‌اند و حاضر نیستند در راه خدا از مال دنیا انفاق کنند.

خدای سبحان به تناسب تفاوت اعتقاد و عملکرد این دو گروه، آنان را به عاقبتی متفاوت وعده می‌دهد: گروه نخست را به آسان‌سازی پیمودن راه سعادت بر ایشان و گروه دوم را به آسان‌سازی پیمودن راه شقاوت، و به آنان می‌فهماند که چون هدایت در قبضه قدرت خداست و دنیا و آخرت از آن اوست، هیچ کس نمی‌تواند در مترتب ساختن نتایج متفاوتِ اعمال متفاوت، مانع او شود؛ از این رو انسانها را از آتش زبانه‌کش جهنم می‌ترساند و باز به ایشان می‌فرماید که جز کافران اهل تکذیب، کسی در این آتش  جاودانه نخواهد بود و متقیان اهل انفاق از این آتش دور خواهند ماند و با گرفتن پاداش، راضی خواهند شد.

 

جهت هدایتی سوره مبارکه لیل:

تشویق به انفاق و هشدار درباره بخل

انفاق در دنیا و آخرت، راهگشا و بخل در دنیا و آخرت، مشکلزاست.

 

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه ضحی

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏وَ الضُّحى‏ (1) وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى‏ (2) ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى‏ (3) وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى‏ (4) وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‏ (5) أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‏ (6) وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى‏ (7) وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى‏ (8) فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ (9) وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ (10) وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ (11)

 

چند روزی است که از جانب خدای کریم به رسولش| وحی نمی­شود. چه شده است؟ آیا این نشانه قهر خدای متعالی با رسول خویش است؟ آیا این پایان رسالت است؟ دشمنان و بدخواهان چه می­گویند؟ دوستان و مؤمنان با خود چه می­اندیشند؟

فشار این فضا بر جریان رسالت، نیازی به توضیح ندارد، زیرا همه می­دانیم که تنها پشتوانه پیامبر خدا6 در پیشبرد امر خطیر رسالت، خداست و دلگرمی رسول اکرم6 از حمایت خدا با رسیدن وحی از جانب اوست.

سوگند به آن دم که آفتاب بگسترد«1» و سوگند به شب، آن گاه که تاریکى­اش فراگیر شود و آرام یابد«2» که پروردگارت ـبرخلاف آنچه دشمنان می‌گویندـ نه رهایت کرده و نه تو را دشمن داشته است.«3»

آری، همان­گونه که روز با روشنایی و شب با تاریکی­اش آیه خداست، جریان و انقطاع وحی نیز هر دو نشانه خداست. آیا روز آیه دوستی خدا با مردم و شب نشانه قهر او با انسانهاست؟ هرگز؛ پس انقطاع وحی دلیل قهر خدا با تو نیست.

بالاتر از این، امیدوار باش! تو در این دنیا مورد رحمت ما هستی و سراى آخرت قطعاً براى تو بهتر از این سرا خواهد بود«4» و به زودى پروردگارت در آن سرا [چنان مقامى] به تو عطا کند که خرسند شوى.«5» مگر تو را کودکى یتیم نیافت، پس به تو پناه داد؟«6» ­و تو را راه نایافته دید، پس هدایتت کرد«7» و تو را تهیدست یافت، پس توانگرت ساخت«8» پس تو نیز یتیم را خوار و مغلوب مکن که خود درد یتیمى را احساس کرده­اى«9» و سؤال کننده را که از تو مالى مى طلبد، از خود مران و بر او بانگ مزن که خود تلخى تنگدستى را چشیده­اى«10» و تو که با نعمت وحی راه یافته­ای، پس نعمت پروردگارت (قرآن) را بازگوى.«11»

بدین ترتیب، خدای متعالی با بیاناتی سرشار از محبت به رسول خود 6 امید می­دهد و شائبه هر وداع و قهری را می­زداید. سپس به نعماتی که تا کنون به ایشان ارزانی داشته اشاره می­کند و بر همین اساس، آن حضرت را به ادامه تبلیغ وحی و مردمداری  فرامی­خواند و فضای حزن­انگیز حاصل از انقطاع وحی را به فضای امید و نشاط برای کار در راه خدا تبدیل می­کند و برای همیشه، هر زمزمه‌ای را که از توهم انقطاع لطف خدا به پیامبرش6 سرچشمه بگیرد، خاموش می‌کند.

جهت هدایتی سوره:

امیدافزایی و نشاط بخشی به پیامبر6 برای ادامه راه رسالت

انقطاع موقت وحی، نشان قهر خدا نیست. خدا با توست و آینده برای تو بسی بهتر است. راه نفوذ دلسردی را ببند. الطاف خدا درباره خودت را به یاد آور و تبلیغ وحی و مردمداری را تداوم بخش.

 

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه شرح

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ (1) وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ (2) الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ (3) وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ (4) فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (5) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (6) فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (7) وَ إِلى‏ رَبِّکَ فَارْغَبْ (8)

 

پیامبر گرامی اسلام6 در راه رسالت الهی خود گام برمی­دارد. در این راه، وظایف سنگینی بر دوش آن حضرت است. اینک ایشان در آستانه فراغت از وظیفه­ای مهم است، اما رسالت او به اینجا ختم نمی‌گردد و راه ادامه دارد. او باید برای انجام وظیفه بعدی خود آماده باشد. ادامه راه، سخت و دشوار می‌نماید:

آیا به تو شرح صدر ندادیم تا ظرفیت دریافت وحی و تحمل گزندها و مشکلات راه تبلیغ وحی را داشته باشی«1» و با فراهم­سازی اسباب و شرایط انسانی و اجتماعی، دعوت و مجاهدتهای الهی، تو را پیش­بردیم و بدین ترتیب، سنگینى بار رسالت را از دوشت تو برداشتیم.«2» آن سنگینى که پشت تو را سخت شکسته بود«3» و به رغم بدخواهی دشمنانت، با پیشبرد دعوت حق، آوازه­ات را بلند گردانیدیم.[1]«4» چنین کردیم، چون سنّت ما بر این جارى است که در پى دشوارى، آسانى باشد.«5» این سنت همچنان جریان دارد. به یقین در پى دشوارى، آسانى خواهد بود.«6» پس هرگاه از انجام وظیفه­ای الهی فارغ شدى، بی­آنکه از دشواری راه نگران شوی، برای انجام وظیفه الهی دیگر تلاش کن«7» و بدین وسیله به سوی پروردگارت رغبت کن.«8»

در شرایطی که سختیها و دشواریهای کار در راه خدا جلوه­گر شده است و ممکن است حرکت رسول اکرم6 به سوی خدا را تحت تأثیر قرار دهد، وحی الهی در قالب سوره «شرح» نازل می­گردد و بر سنت (إن مع العسر یسرا) تأکید می­کند تا هیچ­گاه سختیها، مانع ادامه حرکت در راه خدا نگردد. آری، رسیدن به خدا جز با انجام وظایف الهی و آن نیز جز با آمادگی برای رویارویی با سختیهای کار در راه خدا ممکن نیست و این آمادگی با آگاهی و باور نسبت به سنت پیش­گفته حاصل می­شود.

این درسی برای همه انسانهاست که اگر از سختیهای راه بترسند و در راه خدا قدم نگذارند، حرکتی نخواهند کرد و محکوم به رکود و عقبگرد خواهند بود، اما اگر به سنت خدایی (إن مع العسر یسراً) ایمان داشته باشند، با توکل بر خدا در طاعت و حرکت مشتاقانه می‌کوشند و با یاری خدا به مقصد خواهند رسید.

جهت هدایتی سوره:

تقویت پیامبر6 برای ادامه راه خدا و رویارویی با دشواریها

براساس سنت (إن مع العسر یسرا) باید راه را ادامه داد و برای مواجهه با سختیهای راه خدا آماده بود.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. آیات چهارگانه نخست: این سوره در انطباق بر الطاف الهی در مسیر رسالت، ظاهر است؛ بنابراین مراد از شرح صدر، ایجاد ظرفیت دریافت و تحمل مکاره تبلیغ وحی است و مراد از وضع وزر و رفع ذکر، فراهم­سازی اسباب و زمینه­های تبلیغ وحی است. گفتنی است که یکی از مصادیق رفع ذکر رسول خدا6، همراه کردن نام آن حضرت با نام خدای یگانه در شهادتین است، زیرا بر هر مؤمنی واجب است که آن را در نمازهای پنجگانه یومیه، تکرار کند.

متن آموزشی سوره مبارکه تین

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ (1) وَ طُورِ سینینَ (2) وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمینِ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ أَحْسَنِ تَقْویمٍ (4) ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ (5) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (6) فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ (7) أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمینَ (8)

 

پیامبر اسلام6 دین اسلام را از جانب خدا آورده است. گروهی به آن حضرت ایمان می­آورند و براساس ایمانشان عمل صالح انجام می­دهند، اما گروهی دیگر به سبب دینی که آورده است، تکذیبش می­کنند و می­گویند آنچه تو ادعا می­کنی، دروغی بیش نیست. وحی الهی چنین پاسخ می­دهد:

سوگند به دو کوه انجیر و زیتون (دو سرزمین دمشق و بیت المقدس)؛ آنجا که خاستگاه پیامبرانى بسیار است[1]«1» و سوگند به طور سینا؛ آنجا که خدا با موسى سخن گفت«2» و سوگند به این شهر امن (مکّه)؛ اینجا که سرزمین بعثت تو به رسالت ابلاغ دین خداست«3» که ما انسان را در نیکوترین قوام آفریدیم.[2]«4» سپس او را به جایگاهى پست­تر از جایگاه همه فرومایگان باز گرداندیم«5» مگر کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردند که براى آنان پاداشى بى پایان خواهد بود.«6»

براساس این آیات، خدا انسان را در بهترین و نیکوترین قوام آفریده و همین آفریدگار، چنین حکم کرده است که انسان از این جایگاه والا سقوط کند و تا پایین­ترین و پست­ترین درکات اهل عذاب تنزل یابد. تنها یک راه برای استثنا شدن از حکم سقوط وجود دارد و آن ایمان و عمل صالح است. آری، مؤمنان اهل عمل صالح، نه تنها سقوط نمی­کنند، بلکه اجر بی­انتهای الهی سبب صعودشان خواهد شد.

سوگند به سرزمینهای وحی و نبوت در صدر این آیات، افزون بر تأکید این محتوا می­فهماند که خدای حکیم راه درست ایمان و عمل صالح را در این سرزمینها به پیامبران خود: وحی فرموده است و تنها راه نجات انسان از سنت سقوط، ایمان به پیامبران: و عمل به دین آنان است.

اینک اى رسول ما، پس از بیان این سنت، چه کسی تو را به سبب دینی که از جانب خدا آورده­ای[3] تکذیب می­کند؟[4]«7» مگر خداوند برترین حکم­کنندگان نیست؟«8»

جهت هدایتی سوره:

تکذیب پیامبر6 موجب سقوط

آنان که پیامبر6 را به سبب دین تکذیب می­کنند، از نیکوترین قوام آفرینش الهی به پایین­ترین درکات فرومایگان سقوط می­کنند. این حکمِ برترینِ حکم­کنندگان است.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. درباره تین و زیتون چند گزینه مطرح است:

«دو میوه»، «دو درخت»، «دو کوه که بر اولی، دمشق و بر دومی، بیت المقدس قرار دارد.»

با توجه به قسمهای بعدی (طور سینا و مکه) می­توان گزینه سوم را ترجیح داد، زیرا دمشق و بیت المقدس مانند طور سینا و مکه، از سرزمینهای پیامبران الهی: است. البته دلیل نام­گذاری این سرزمینها به تین و زیتون، کثرت این دو میوه­ یا دو درخت در این مناطق است.

[2]. جنس انسان در نیکوترین قوام آفریده شده؛ یعنی تمام شئون و همه جهات وجودی‌اش، قویم و استوار است.

[3]. آیه هفتم: مراد از دین، جزاست یا گزاره­های اعتقادی و اخلاقی و رفتاری؟ به دو دلیل معنای دوم مناسب­تر است: نخست اینکه این واژه در غالب استعمالات قرآنی، به معنای دوم به کار می­رود، مگر اینکه با کلمه (یوم) همراه شده باشد: (یوم الدین) و دوم اینکه معنای دوم با سیاق درونی سوره و سوره­های قبل و بعد هماهنگ­تر است، زیرا هم در صدر این سوره و هم در سوره­های پیشین و پسینش سخن از وحی و نبوت و رسول خدا6 است، نه معاد و جزا.

[4]. برخی از مترجمان و مفسران، این آیه را چنین معنی کرده‌اند: «پس بعد [از این‏] چه چیز تو را به تکذیب دین وامى‏دارد؟». به نظر می‌رسد، این معنی صحیح نیست و بهتر است چنین معنی شود: «پس بعد [از این‏] چه کسی تو (پیامبر) را به سبب دین تکذیب می‌کند؟» دلایل صحت این معنی و اشکال معنای پیشین از این قرار است:

‌أ.         ظاهر (یکذبک) فعل و فاعل و مفعول است و به معنای «تو را تکذیب می‌کند» نه «تو را به تکذیب وامی‌دارد». غیر از معنای مذکور، خلاف ظاهر است و  به دلیل بیّن احتیاج دارد.

‌ب.     سیاق سوره می‌فهماند که در این آیه سخن از تکذیب پیامبر6 است نه تکذیب روز جزا، چون همه قسمهای صدر سوره مربوط به سرزمینهای وحی است.

‌ج.      سوره‌های قبل، یعنی «ضحی» و «شرح» و سوره‌ بعد، یعنی «علق» درباره پیامبر گرامی اسلام6 است و قرار گرفتن این سوره در میان آنها حاکی از همگرایی این سوره با آن سوره‌هاست.

‌د.        اگر گفته شود که «ما» برای غیر ذوی العقول به کار می‌رود، جواب این است که «ما» در قرآن کریم سه کاربرد دارد: غیر ذوی العقول: (إلا ما اضطررتم إلیه)؛ ذوی العقول: (والسماء وما بناها)؛ اعم از ذوی العقول و غیر ذوی العقول: (سبح لله ما فی السماوات والأرض).

متن آموزشی سوره مبارکه مطففین

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

آیه 1 - 6

وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ (1) الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ (2) وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ (3) أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (4) لِیَوْمٍ عَظیمٍ (5) یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ (6)

انسان، موجودی اجتماعی و تار و پود هر جامعه­، روابط انسانی است. صلاح جامعه بشری مبتنی بر سلامت رابطه آدمیان با یکدیگر و آن نیز منوط به رعایت کامل حقوق دیگران و آمادگی برای گذشت از کاستی حقوق خویش است. این سخن بدین معنی است که استیفای تام حقوق خویش در کنار عدم ایفای کامل حقوق دیگران، روابط انسانی را بیمار کرده و به فساد جامعه بشری منتهی می­گردد. نام این پدیده مشکل­ساز، تطفیف است که گاهی با عبارت کم­فروشی از آن یاد می­شود. رذیله­ای که محدود به خرید و فروش مصطلح نیست و مصداق آن در انواع تعاملات انسانی قابل مشاهده است.

خانواده یک جامعه کوچک انسانی است. اگر هر کدام از اعضای خانواده گرفتار تطفیف و در پی استیفای کامل حقوق خویش باشد، بی­آنکه برای ایفای کامل حقوق دیگران بکوشد، چه خواهد شد؟

خرید و فروش، تجارت و صنعت، تعلیم و تعلم و... نیز مظاهر دیگری از جامعه بشری است. اگر خریداران و فروشندگان، تاجران و اهل صنایع، معلمان و متعلمان و... هر یک، مطففانه به فکر تحصیل کامل حقوق خویش باشند، ولی حقوق افراد مقابل خود را به طور کامل ادا نکنند، چه خواهد شد؟

معلمان و شاگردان، برادران و خواهران ایمانی، دوستان و همسایگان، دولت و ملت و... همه و همه، نمونه­هایی از جامعه هستند و صلاحشان در گرو سلامت روابط انسانی شکل­دهنده آن جوامع است. اگر روابط مذکور دچار آفت تطفیف شود، به ایجاد و توسعه فساد در متن این جوامع خواهد انجامید.

واى بر کسانى که از حقوق دیگران مى­کاهند؛«1» همانان که چون به پیمانه از مردم چیزى مى­گیرند، تمام مى­ستانند«2» و چون به پیمانه یا ترازو به آنان چیزى مى­دهند، کم مى­دهند و زیان مى­رسانند.«3» شگفتا! آیا آنان باور ندارند که برانگیخته مى­شوند؟«4» به هنگام روزى بزرگ،«5» روزى که مردم براى داورى پروردگار جهانیان از دل خاک به پا مى­خیزند.«6»

پیمانه و ترازوی هر چیز به تناسب آن است؛ بنابراین استفاده از این عبارات به معنای محدود کردن رذیله تطفیف در خرید و فروش کالا نیست؛ مثلاً اگر معیار فروش گندم، کیلوگرم باشد، معیار فروش پارچه، متر است؛ پس ترازوی معامله گندم، وسیله سنجش جرم آن و ترازوی معامله پارچه، وسیله سنجش طول و عرض آن است. به همین منوال، ترازوی سنجش تعاملات دیگر، متناسب با آنهاست. برای نمونه، ترازوی سنجش رابطه زناشویی، پدر و پسری، برادری، همسایگی و... احکام و ضوابط معروف است.

جهت هدایتی سیاق اول:

تهدید شدید مطففین

وای بر کسانی که حق خود را به طور کامل استیفا می­کنند و از حق دیگران کم می­گذارند. آیا ایشان باور ندارند که روزی برانگیخته خواهند شد؟

 

 

 

آیه 7 - 28

کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی‏ سِجِّینٍ (7) وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ (8) کِتابٌ مَرْقُومٌ (9) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ (10) الَّذینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ (11) وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاَّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثیمٍ (12) إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ (13) کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ (14) کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ (15) ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحیمِ (16) ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (17)

کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفی‏ عِلِّیِّینَ (18) وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ (19) کِتابٌ مَرْقُومٌ (20) یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ (21) إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی‏ نَعیمٍ (22) عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ (23) تَعْرِفُ فی‏ وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعیمِ (24) یُسْقَوْنَ مِنْ رَحیقٍ مَخْتُومٍ (25) خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی‏ ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ (26) وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنیمٍ (27) عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (28)

رذیله تطفیف، جلوه­ای از وصف قبیح فجور یا همان نافرمانی خداست؛ پس آنان که در معرض آفت تطفیف هستند، از عاقبت فاجران بشنوند و اراده اصلاح را در وجود خویش پرورش دهند.

نه هرگز، از حقوق دیگران نکاهند، زیرا قطعاً سرنوشت فاجران در سجّین (زندان جهنم) مقرّر شده است«7» و چه چیز تو را آگاه کرده است که سجّین چیست؟«8» سرنوشتى است حتمى که خدا براى فاجران مقرّر کرده است و براى همیشه در آن محبوس­اند.«9» واى بر تکذیب­کنندگان، آن­گاه که آنچه برایشان مقدر شده است، تحقّق یابد!«10» همانان که روز جزا را دروغ ­می­شمرند«11» و جز هر تجاوزکار گناه­پیشه­اى آن را دروغ نمى­شمرد.«12» هنگامى که آیات ما بر او تلاوت شود، مى­گوید: اینها افسانه­هایى است که مردمان نخستین ساخته و پرداخته­اند.«13» نه، آیات قرآن افسانه نیست، بلکه گناهانى که همواره مرتکب مى­شوند، بر دلهایشان زنگار شده است؛ ازاین رو حق را درنمى­یابند.«14» مبادا مرتکب گناه گردند که قطعاً گنهکاران در روز جزا از کرامت و قُرب پروردگارشان محروم­اند.«15» وانگهى، آنان حتماً به دوزخ درمى­آیند و در آنجا ماندگار مى­شوند.«16» آن گاه به آنان گفته مى شود: این است همان چیزى که آن را دروغ مى­شمردید.«17»

نه هرگز، از حقوق دیگران نکاهند، زیرا قطعاً سرنوشت نیکان در علیّین (مرتبه­هاى والا و درجات قرب به خدا) است«18» و چه چیز تو را آگاه کرده است که علیّین چیست؟«19» فرجامى است حتمى و مشخص«20» که مقرّبان درگاه خدا آن را مى­نگرند.«21» همانا نیکان در نعمتى فراوان به سر مى­برند.«22» آنان در حجله­ها بر تختها نشسته­اند و بهشت و نعمت­هاى آن را نظاره مى­کنند.«23» در چهره هایشان طراوت نعمت را درمى­یابى.«24» از شرابى زلال و خالص که مُهر شده است، در اختیارشان مى­گذارند.«25» شرابى که مهرش از مُشک است؛ پس سبقت گیرندگان در دستیابى به مواهب بهشتى، به ویژه این شراب ، باید بکوشند و بر یکدیگر سبقت گیرند.«26» آمیزه آن از تسنیم است؛«27» آن چشمه­اى که مقرّبان درگاه خدا از آن مى­آشامند.«28» آیا با وجود چنین پاداشی برای نیکان، باز هم باید از قیامت غفلت کرد و حقوق دیگران را ضایع ساخت؟ هرگز!

جهت هدایتی سیاق دوم:

تهدید شدید فاجران مکذّب روز جزا

تجاوزپیشگان گناهکار که قرآن را خرافه می­دانند، روز جزا را تکذیب می­کنند و لباس فجور بر تن می­کنند و عاقبتشان زندان جهنم است؛ برخلاف ابرار که به نعیم بهشت راه می­یابند.

 

 

 

آیه 29 - 36

إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ (29) وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ (30) وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهینَ (31) وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ (32) وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظینَ (33) فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ (34) عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ (35) هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ (36)

ادامه حیات اهل تطفیف، این رذیله فسادانگیز اجتماعی، در گرو توجیه رفتار ناپسندشان در عرصه جامعه است؛ از این رو مؤمنان پارسا را به سخره می­گیرند و آنان را به گمراهی متهم می­کنند تا برای ادامه ظلم و خیانت خویش، فضایی آزاد فراهم آورند. مثلاً آنان که در خرید و فروش با انسانها گرفتار دروغ­اند و با این روش، حقوق دیگران را پایمال می­کنند، صادقان و راست­کرداران را مسخره می­کنند؛ تا آنجا که ایشان به چهره­های گمراه شناخته شوند و فضای آزاد دروغگویی به مخاطره نیفتد.

اینک قیامت برپا شده است. همانا مجرمان اهل تطفیف­، به مؤمنان پاسدار حقوق انسانی مى­خندیدند«29» و چون بر آنان مى­­گذشتند، با اشاره چشم و ابرو آنان را مسخره مى­کردند«30» و چون نزد کسانشان باز مى­گشتند، شادمان از آنچه کرده­اند، باز مى­گشتند و از آنان فکاهی می­ساختند«31» و چون مؤمنان را مى­دیدند، مى­گفتند: بى تردید اینان گمراه­اند.«32» و حال آنکه آنان براى نگهبانى مؤمنان فرستاده نشده بودند که درباره آنان داورى کنند و گمراهشان بنامند.«33» پس امروز که روز جزاست، مؤمنان به کافران مى­خندند.«34» مؤمنان در حجله­ها روى تختها نشسته و مى­نگرند«35» که آیا کافرانِ گنه­پیشه را به آنچه مى­کردند سزا داده­اند؟«36»

جهت هدایتی سیاق سوم:

در هم شکستن فضایی که در آن مجرمان، مؤمنان را مسخره می­کنند و گمراه می­خوانند

روز قیامت، اوضاع دگرگون می­شود و مؤمنان به مجرمان می­خندند و مکافات آنان را به نظاره می­نشینند.

 

 

 

سیر هدایتی سوره

سوره مبارکه با رذیله تطفیف مقابله می­کند. در نخستین گام، مطففان را معرفی کرده، به شدت تهدید می­کند و عدم باور به بعث پس از مرگ را ریشه این صفت زشت و آفت مخرّب جوامع انسانی می­خواند. (آیات 1 تا 6)

در نگاهی وسیع­تر مطففان به عنوان جلوه­دهندگان فجور و نافرمانی خدا مشمول تهدید می­شوند و باز هم تکذیب جزا در جایگاه ریشه مطرح می­گردد و باری سنگین از تهدید را متوجه خود می­سازد. آن­گاه این انذار به تبشیری به متقابل برای اهل برّ و نیکی تکمیل می­شود و برای همه آدمیان، زمینه انتخاب را فراهم می­سازد. (آیات 7 تا 28)

در آخرین گام هدایتی، روش تبلیغی توسعه آفت تطفیف، یعنی تمسخر و گمراه جلوه دادن مؤمنان خنثی می­گردد. (آیات 29 تا 36)

جهت هدایتی سوره مبارکه مطففین:

مقابله با رذیله تطفیف

وای بر آنان که بعث و جزا را دروغ می­شمارند و از فرمان خدا خارج می­گردند و در تعامل با دیگران، حق خود را به طور کامل استیفا می­کنند و از حق آنان کم می­گذارند. آن­گاه برای بقای سیره تطفیفی خویش، مؤمنان را به سخره می­گیرند و گمراه می­خوانند.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه علق

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ (2) اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ (3) الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ (5) کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ (6) أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏ (7) إِنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الرُّجْعى‏ (8) أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى‏ (9) عَبْداً إِذا صَلَّى (10) أَ رَأَیْتَ إِنْ کانَ عَلَى الْهُدى‏ (11) أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‏ (12) أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى (13) أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏ (14) کَلاَّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَةِ (15) ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ (16) فَلْیَدْعُ نادِیَهُ (17) سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ (18) کَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ (19)

 

آموزگار انسان رسولش6 را به قرائت قرآن فرمان می­دهد. پیامبر اسلام6 به صورت آشکار به نماز می­ایستد. او در نمازش این آیات نورانی را بر زبان مبارک خویش جاری می­فرماید:

بخوان به نام پروردگارت؛ همان کسى که آفرید.«1» انسان را از خونى بسته آفرید.«2» آیاتی را که با قلم وحی در صفحه جانت نوشته شده است[1] بخوان، و پروردگارت از همگان کریم­تر است.[2]«3» همو که به وسیله قلم آموخت.«4» به انسان آموخت آنچه را که ندانست. آری، این ظهور کرامت خداست.[3]«5»

این سخنان با مبانی جهان­شناختی مشرکان ناسازگار است. آنان خدا را آفریدگار (خالق) می­خوانند، اما پروردگار (رب) نمی­دانند. این آیات دلیلی است بر اینکه پروردگار همان آفریدگار است. او انسان را از خون بسته آفرید. آفرینش انسان از خون بسته، جز با حرکت دادن و تکامل بخشیدن مرحله به مرحله ممکن نیست و این همان پرورش انسان است که فاعلش جز پروردگار انسان نیست.

در ادامه بر پایه اثبات پروردگار بودن آفریدگار، او را آموزگار انسان معرفی می­کند، زیرا یکی از شئون پروردگاری، آموزگاری است. آری، آفریدگار و پروردگار انسان با قلم وحی، قرآن را نوشت و به انسان آموخت آنچه را که ندانست و پیامبرش6فرمان گرفت که قرآن را بخواند.

انسان خود را از آموزگاریِ خدا بی­نیاز می­بیند و از این رو طغیان می­کند. این بدان جهت است که خدا را پروردگار خود نمی­داند. وقتی که دانست پروردگاریِ خدا از آفریدگاری او جدا نیست، قبول آموزگاری او واجب است و پذیرش آموزگاری او جز با قبول وحی و آن هم جز با استقبال از قرائت قرآن توسط رسول اکرم6 ممکن نیست، اما کافری که این سخنان را می­شنود، در مقابل رسول خدا6 ایستاده، مصرّانه درصدد نهی آن حضرت از نماز است و بر آن است که اگر اقدام انفرادی سود نبخشد، دیگر ناظران را نیز دعوت کند تا با منع اقامه و ادامه نماز، شروع دعوت عمومی را در نخستین گام با شکست مواجه کند.

خدا رسولش6 را به سبب این طغیان تسلّی می­­دهد و قرائت آیات وحی از زبان پیامبر خدا6 این‌گونه ادامه می­یابد:

ای پیامبر! آیا گمان مى­کنى که انسان شکر نعمت آموزگاری پروردگار را به جای می­آورد و از اینکه تو فرمان یافتی تا قرآن را قرائت کنی، استقبال می­کند؟ هرگز! همانا انسان طغیان مى­کند[4]«6» چون خود را از تعلیم پروردگار خویش بى­نیاز مى­بیند.«7» تو از طغیان انسان متأثر مباش، چون به یقین، بازگشت آدمیان به سوى پروردگار توست.«8» او دربرابر تو می‌ایستد و تو را از نماز نهی می­کند. به من خبر ده از عاقبت آن کس که بازمى­دارد.[5]«9» بنده­اى را آنگاه که نماز مى­گزارد؟[6]«10» آری، این نماز با مبانی اعتقادی و نظام زندگی مشرکانه­ او سازگار نیست، اما به من خبر ده اگر آن نمازگزار بر هدایت استوار باشد«11» یا به پرهیزگارى فرمان دهد، فرجام آن بازدارنده چه مى شود؟«12» به من خبر ده، اگر آن بازدارنده، حق را دروغ انگارد و از آن روى برتابد، آیا جز درخورِ عذاب خواهد بود؟«13» مگر ندانست که خدا مى بیند؟«14» او حق ندارد چنین کند! اگر دست از این کار برندارد، به خواری‌اش مى­افکنیم و موى پیشانی‌اش را به شدت مى­گیریم و به دوزخش مى­کشانیم.«15» موى پیشانى دروغگوى خطاکار را«16» آن­گاه پشتیبانان خود را به یارى بخواند.«17» ما نیز به زودى گماشتگان بر آتش را فرا مى­خوانیم.«18» او حق ندارد تو را از نماز باز دارد! تو از او فرمان مبر و نماز را رها مکن و سجده کن و به پروردگارت تقرّب جوى.«19»

بدین ترتیب، اقدام انسان طاغی دربرابر نخستین جلوه تبلیغ آشکار وحی قرآنی خنثی می­گردد. رسول مکرم حق6، محکم و استوار نماز خود را با قرائت آیات نورانی وحی ادامه می­دهد و نخستین سنگر تبلیغ آشکار کلام خدا فتح می­گردد.

گفتنی است، هدایت این سوره مبارکه در پشتیبانی از قرائت قرآن توسط شخص پیامبر اسلام6 محدود نمی­گردد و از فرهنگ تبلیغ  قرآن در فضای طغیان انسان حمایت می­کند.

جهت هدایتی سوره:

پشتیبانی خدا از قرائت قرآن توسط پیامبر6

انسان جاهل، خود را از قرآن و در حقیقت از تعلیم پروردگار بی­نیاز می­بیند؛ طغیان می­کند و درصدد مانع شدن از قرائت قرآن توسط رسول اکرم6 برمی­آید. خدای متعالی از قرائت قرآن توسط رسول خویش6 حمایت می­کند.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. قرائت، خواندن از روی نوشته، و قلم، برای نوشتن است. وقتی به رسول خدا6 گفته می­شود که (إقرأ) یعنی وحی مورد نظر نوشته شده است؛ حال یا در الواح نورانی و یا در صفحه جان شریف آن حضرت. وقتی به ایشان گفته می­شود: (وربک الأکرم الذی علم بالقلم) یعنی نوشته­ای که تو به قرائت آن فرمان داده می­شوی، تعالیم الهی است که با قلم وحی در صفحه جان تو نوشته شده است.

[2]. با مقدمه بیان اکرمیت پروردگار، از نعمت تعلیم، سخن به میان آورد: (وربک الأکرم الذی علم... ) تا روشن شود که تعلیم خدا به انسان از طریق وحی، ظهور اکرمیت حق­تعالی است.

[3]. در این آیات می­خوانیم که خدا به وسیله قلم به انسان آموخت آنچه را که ندانست: (الذی علم بالقلم * علم الإنسان ما لم یعلم»). آیا مقصود این آیات، آموختن خواندن و نوشتن است یا آموختن وحی؟

أ‌.         تکرار (اقرأ) در این آیات، ناشی از احساس ناتوانی رسول خدا6 برای قرائت قرآن و آیات چهارم و پنجم، القای توانایی قرائت قرآن به آن حضرت است؛ بدین معنی که خدا برای رفع نگرانی رسول امی6 از قرائت قرآن، به ایشان می­فرماید که تو بخوان و مضطرب مباش! ما خواندن را به تو می‌آموزیم؛ همان‌طور که به وسیله قلم، خواندن و نوشتن را به انسان آموختیم.

ب‌.     تکرار (اقرأ) ناظر به فضای طغیان انسان در مقابل قرائت قرآن است؛ طغیانی که در قالب نهی از نماز حاوی قرائت قرآن ظهور می­کند. آیات چهارم و پنجم، تعلیم آنچه را که انسان ندانست، به عنوان فلسفه قرائت قرآن مطرح می­فرماید؛ بدین معنی که تو به طغیان انسان توجه مکن و قرآن را بخوان! خدا همان کسی است که به انسان آموخت آنچه را که ندانست و قرائت قرآن قرائت، تعالیم خدا برای انسان است.

از دو وجه فوق، وجه دوم قابل ترجیح است، زیرا:

أ‌.         وجه نخست در صورتی است که ما برای فهم این آیات، متوجه امی بودن رسول خدا6 باشیم و این توجه، قرینه­ای در ظاهر سوره ندارد.

ب‌.     وجـه دوم به قرینـه تکرار کلمـه (الإنسان) در این آیـات تقویـت می­شود: (خلق الإنسان... علم الإنسان... إن الإنسان لیطغی...). این تکرار نشان می­دهد که سمت و سوی تکرار (إقرأ) موضع انسان در مقابل آن است نه احساس ناتوانی رسول خدا6 برای قرائت قرآن کریم.

[4]. (کلاّ) مابعد خود را به ماقبل نظارت می­دهد. ظاهر آیات پیشین حاوی مطلبی نیست که مقتضی ردع با (کلاّ) باشد؛ بنابراین (کلاّ) یکی از لوازم بیانی کلام پیشین را ردع می­کند. این لازمه بیانی از سخن اصلی در آیات پیشین استفاده می­گردد. نقطه کانونی آیات پیشین، (إقرأ) و سایر سخنان در راستای تبیین همین فرمان است؛ پس لازمه مردوع به وسیله (کلاّ)، استقبال انسان از قرائت وحی توسط رسول خدا6 است.

[5]. با توجه به آیه نوزدهم می­توان فهمید که مقصود از بنده نمازگزار در این آیات، پیامبر گرامی اسلام6 است.

[6]. نماز در این آیه، لزوماً نماز تشریع شده و مصطلح نیست، بلکه ممکن است مناسک عبادت خدای یگانه باشد. این استدراک به جهت شائبه عدم تشریع نماز مصطلح در زمان نزول این سوره است.

متن آموزشی سوره مبارکه قدر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ (1) وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (2) لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (3) تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (4)

 

سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (5)سخن در بیان عظمت شب قدر است. معرفی این شب در این سوره مبارکه، خود دلیلی روشن بر ضرورت شناخت و اهتمام نسبت به آن است. «قدر»، حاصل «تقدیر» به معنای اجرای قدرت خداست که تعیّن و تشخّص حدود و اندازه­ها براساس اراده خدای قادر را در پی دارد. شب قدر، زمان تقدیر یک سال و لازمه آن، مشخص شدن حدود و اندازه­ها تا شب قدر سال بعد است.

ما قرآن را در شب قدر (که قدرت خدا در آن اجرا می­گردد و به تبع آن، حدود و اندازه­ها معین می­شود) بر تو فرو فرستادیم[1]«1» و چه چیز تو را آگاه کرده است که شب قدر چیست و چه عظمتى دارد؟«2»  شب قدر از هزار ماه بهتر است.[2]«3» در آن شب، فرشتگان و روح (که از امر پروردگار است) به اذن پروردگارشان فرود مى­آیند تا هر امرى را تدبیر کنند و آن را سامان دهند. اینان اسباب و عوامل اجرای قدرت خدا هستند.«4» آن شب تا دمیدن سپیده براى بندگانى که به خدا روى مى آورند، شب سلامت و دریافت رحمت او و بسته شدن درهای بلا است.«5»

جهت هدایتی سوره:

بیان عظمت و اهمیت شب قدر

شب نزول قرآن، شبی برتر از هزار ماه، شب تنزل فرشتگان و شب سلامت و گشایش درهای رحمت

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. ظاهر این آیه شریفه، انزال کل قرآن در شب قدر است و تعبیر «انزال» نیز مؤید این معناست، چون انزال به نزول دفعی اشعار دارد؛ چنان‌که «تنزیل» به نزول تدریجی. با توجه به آیه (شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن) می‌توان فهمید که این شب در ماه مبارک رمضان است و بیش از این را باید از اخبار و روایات استفاده کرد. از روایات استفاده می‌شود که این شب، یک شب معیّن در سالی مشخص نیست و هر سال تکرار می‌شود و یکی از سه شب نوزده، بیست و یک و بیست و سه ماه مبارک رمضان است. (المیزان، ج 20، ص 334)

[2]. «هزار» عدد کثرت است و محدودیت ایجاد نمی­کند؛ یعنی نه بدین معنی است که این شب از هزار و یک ماه برتر نباشد، بلکه به معنای برتری بسیار زیاد این شب نسبت به زمان دیگر است. البته مبالغه در قرآن کریم منافی صدق معنی نیست و به همین دلیل این شب، دست کم از هزار ماه بهتر است. هزار ماه زمانی بیش از هشتاد و سه سال است که امروزه حد بالای عمر یک انسان به شمار می­رود.

متن آموزشی سوره مبارکه بینه

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏لَمْ یَکُنِ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ (1) رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2) فیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ (3) وَ ما تَفَرَّقَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ (4) وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دینُ الْقَیِّمَةِ (5) إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ (6) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (7) جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ (8)

 

خدای متعالی به لطف خویش، پاسخ­گویی به نیاز هدایتیِ بندگانش را بر عهده می‌گیرد و برای ایشان رسول و کتاب آسمانی می­فرستد. براساس همین سنت، برای همه انسانها از جانب خدا و توسط پیامبران الهی:، کتاب آسمانی آورده شد. هر بار که پیامبری الهی مبعوث ­شد و کتابی آسمانی را تلاوت کرد، حجت خدا بر انسانهایی که صدای وحی به گوششان رسید، تمام گشت.

بر همین اساس، مردمان در طول تاریخ به دو گروه کلی تقسیم شدند: «اهل کتاب»؛ یعنی آنان که به پیامبران الهی: و کتب آسمانی ایمان آوردند و ایمان خویش را حفظ کردند و «مشرکان»؛ یعنی آنان که به رسولان: و کتب الهی ایمان نیاوردند و یا به مرور زمان، ایمان خویش را به فراموشی سپرده و گرفتار شرک شدند.

در برهه­ای از تاریخ بشر، پس از آنکه سالهای طولانی از آمدن پیامبر خدا عیسی7 و آوردن کتاب آسمانی انجیل می­گذشت، این دو گروه بار دیگر نیازمند هدایت الهی و مشمول سنت ارسال رسول و انزال کتاب آسمانی بودند.

اینک آخرین فرستاده خدا آمده و همه جهانیان را به قرآن کریم دعوت کرده است. این بار هم آدمیان به دو گروه تقسیم شده­اند: برخی به او ایمان آورده­اند و گروهی به او کفر ورزیده­اند. با آمدن رسول خدا6 و تلاوت قرآن از جانب ایشان، حجت بر آنان تمام شده است؛ پس کافران منتظر چه هستند؟ نکند در انتظار ظهور رسولی دیگر ایام سپری می­کنند؟ چگونه است که با خیالی آسوده به رسول خدا6 و قرآن او کفر می­ورزند؟ شاید اینان هنوز هم خدا را ضامن هدایت خویش می­بینند.

کسانى از اهل کتاب و مشرکان که به پیامبر اسلام کافر شدند، از سنّت خدا بر هدایت آدمیان جدا نبودند تا اینکه آن دلیل آشکار برایشان بیاید و حجّت بر آنان تمام شود.«1» آن دلیل آشکار، فرستاده­اى از جانب خداست که صحیفه­هاى پاک را بر آنان تلاوت مى­کند.«2» در آن صحیفه­ها نوشته­هایى است که احکام و معارف الهى را که برپا دارنده امور جامعه انسانى است، بیان مى­کند«3» و کسانى که کتاب آسمانى برایشان آورده شد (اهل کتاب و مشرکان)،[1] دچار پراکندگى نشدند، مگر پس از آنکه آن دلیل روشن برایشان آمد. گروهی به پیامبر اسلام ایمان آوردند و گروهی کفر ورزیدند.«4» آنان به چیزى جز این فرمان نیافته بودند که خدا را بپرستند و اطاعت و عبادت را ویژه او کنند و بى آنکه از راه اعتدال منحرف شوند، در راه او گام بسپرند و نماز را برپا دارند و زکات بپردازند. این است آن دین الهى که در قرآن و دیگر کتابهاى آسمانى بیان شده و آن است برپادارنده مصالح جامعه انسانى.«5» همانا کسانی از اهل کتاب و مشرکان که به پیامبر اسلام کافر شدند، قطعاً در آتش دوزخ خواهند بود و در آنجا ماندگارند. اینان‌اند که بدترین آفریدگان‌اند.«6» همانا کسانى که به پیامبر اسلام ایمان آورده و کارهاى شایسته کردند، آنان‌اند که بهترین آفریدگان‌اند.«7» سزاى آنان نزد پروردگارشان بوستانهاى جاوید بهشتى است با درختانى انبوه که از زیر آنها نهرها روان است. در آنجا براى همیشه ماندگارند. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. این پاداش کسى است که از پروردگارش بترسد.«8»

آری، رسول اکرم6 مصداق همان بیّنه­ای است که با آمدنش انسانها از شمول سنت الهی آمدن بیّنه خارج می­شوند؛ پس بی‌توجهی به این بیّنه و کفر ورزیدن به دعوت حق او، به عذاب منتهی شده، انسان را در زمره بدترین جنبندگان قرار می­دهد و ایمان به او و عمل براساس دین قیمّ اسلام، انسان را در جرگه بهترین مخلوقات قرار می‌دهد و به بهشت و رضایت خدا نائل می­کند.

جهت هدایتی سوره:

رسول الله6 فارق کفر و ایمان و جهنم و بهشت

پیامبر اسلام6 بیّنه الهی است و با آمدن ایشان از سوی خدا، حجت تمام است و تنها معیار کفر و ایمان، کفر یا ایمان به آن حضرت است.

 

صدق الله العلی العظیم



[1] . (الذین أوتوا الکتاب) یعنی کسانی که بر ایشان کتاب آورده شد و این اعم است از اهل کتاب و مشرکان.