تدبر در قرآن کریم
متن آموزشی سوره مبارکه نصر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ (1) وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی‏ دینِ اللَّهِ أَفْواجاً (2) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً (3)

یاری خدا نزدیک است و اسلام در آستانه یک پیروزی بزرگ. دیری نمی­گذرد که مردم، گروه گروه به دین خدا درآیند. اینک که جبهه حقیقت و اسلام در آستانه نصری الهی و فتحی عظیم است، بیش از هر زمانی باید از روشهای درستِ مواجهه با شرایط جدید آگاه شد تا یاری و پیروزی، سبب قرب الی الله شود و به حجابی بین پیروزمندان و خدا بدل نگردد. رسول الله6 رهبر و پیشوای حکومت اسلام است و رفتارش در شرایط پیش رو از همگان مهم­تر.

ای رسول ما! هنگامى که یارى خدا و پیروزی فرا رسد«1» و ببینى که مردم، گروه گروه به دین خدا در مى­آیند«2» پروردگارت را تسبیح گوى؛ همراه با ستایش او و در تسبیح، او را از هر نقص و نیازی مبرّا دان. آری، او کمال مطلق است و به تحقق این نصر و فتح و ورود افواج مردم به دین خود نیازی ندارد. این تسبیح را با حمد و ستایش او همراه کن، زیرا این نصر و فتح عظیم از اوست و ستایش او بر این فعل جمیل، واجب. وقتی که با تسبیح و حمد، به جلال و جمال خدایت اقرار کردی، اینک به نقص و عجز خویش اعتراف کن و از وى مغفرت بخواه که او بسیار توبه پذیر است.«3»

بدین ترتیب، خدای متعالی با لطف همیشگی خود، کلامی سرشار از امید به آینده نازل می­کند و خطاب به پیامبر6 و مقتدای مسلمانان، اصول الهیِ پیروزمندی را تبیین می­فرماید.

جهت هدایتی سوره:

وظایف مهم رهبر جامعه اسلامی (و پیروان او) در شرایط یاری الهی و پیروزی

  1. تسبیح همراه با حمد پروردگار (اقرار به جلال و جمال خدا).
  2. استغفار (اعتراف به نقص و عجز خویش).

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه مسد

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ (1) ما أَغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ (2) سَیَصْلى‏ ناراً ذاتَ لَهَبٍ (3) وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (4)

فی‏ جیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ (5)ابو­لهب است؛ پدر آتش. فرقی نمی­کند که کنیه اوست یا وصفی برای تحقیرش. به هر تقدیر او پدر آتش است، چون همواره آتش کینه اسلام در قلب او روشن است. تمام توانش را در مقابله با حقیقت اسلام به کار گرفته، اموال و اعمالش را در این جهت سامان­دهی می­کند. همسرش نیز هیزم­کش کوره دشمنی او با حق است و می‌کوشد آتش کینه و عداوت او نسبت به اسلام خاموش نشده، شعله­ورتر گردد.

آری، اموال اعمال و حتی همسرش و خلاصه، همه زندگی‌اش، نمایشی از دشمنی با اسلام است. او دیگر به جرثومه­ای در این وادی بدل گشته و نام و یادش، نماد بذل مال و تلاش برای ویرانی خانه حقیقت است.

دو دست ابولهب تباه و ناکارآمد باد و خودش نیز براى همیشه، تباه و از سعادت محروم باد!«1» دو دستش یعنی اموال و اعمالش  او را به اهدافش نرساند.«2» به زودى به آتشى سوزان و پرلهیب در­آید و براى همیشه در آن ماندگار خواهد بود.«3»

همسر او کسی است که هیزم آتش عداوتش را تأمین می­کند. خدای متعالی او را نیز به شوهرش ملحق می­سازد:

و همسرش نیز به آن آتش درخواهد آمد، در حالى که هیزم کش دوزخ است«4» و بر گردنش طنابى از پوسته درخت است.«5»

بدین ترتیب، خدای متعالی با کلامی قاطع، کبکبه پوشالی ابولهب و ابولهب صفتان را در هم می­شکند و آنان را  در چهره عناصری شکست خورده در مقابل اسلام و قرآن و پیامبر6 و حق و حقیقت، منزوی می­سازد.

جهت هدایتی سوره:

تأکید بر شکست ابولهب، همسرش و تمام ابولهب صفتان.

همه کسانی که اموال و اعمالشان را برای مبارزه با حق به کار می­گیرند، به شکست و رسوایی محکوم هستند.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه توحید

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ (3) وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ (4)

وجود خدا امری بدیهی است و نیازمند اثبات نیست. بداهت وجود او با این بیان روشن می­شود که عالم هستی از دو فرض خارج نیست: یا آفریننده­ای دارد یا ندارد. در صورت اول، آن هستی­بخش، خداست و در صورت دوم (العیاذ بالله) خود عالم هستی، خداست. چنان­که هویداست، در هر دو فرض، خدا ثابت است و فرض سوم که نه خدای هستی­بخش باشد و نه عالم هستی، خدا باشد، جز با سفسطه و انکار وجود سازگار نیست.

براین ­اساس باید به جای اثبات خدا در شناخت او کوشید. باید دید چه وجودی را می­توان (الله) دانست؟ آیا می­توان مانند مادی­گرایان و ملحدان، عالم طبیعت را خدا پنداشت؟ آیا می­توان همانند بت­پرستان و طاغوت­پرستان، فرشتگان، جنیان، آدمیان، طواغیت یا نمادهای چوبین، آهنین و سنگین آنان را خدا انگاشت؟ یا باید در جرگه یکتاپرستان درآمد و توحید را سرلوحه شئون هستی خویش قرار داد؟

آری، فطرت خداجوی آدمیان در پی شناخت صفات خدای حقیقی است تا اعتقاد به خدایان وهمی، رهزن نگردد و جز در برابر خداوند یکتا پیشانی عبودیت بر خاک نساید:

ای رسول ما! بگو حقیقت این است که خدا احد است. خدا یکی است که نه در واقعیت و نه در ذهن، «دوم» ندارد و در شمار اعداد نمی­گنجد.[1]«1» خدا صمد است. اوست آن سروری که همه چیز در همه شئونش به او نیازمند است و او در هیچ شأنی نیازمند کسی نیست.[2]«2» نه زاییده است و نه زاده کسی است[3]«3» و هیچ کس همتا و همانند او نبوده است.[4]«4»

بدین ترتیب، این سوره مبارکه با ساده­ترین و در عین حال، عمیق­ترین بیان ممکن، ویژگیهای خدا را در جامع­ترین بیان کوتاه به اثبات رسانده است تا انسان حقیقت­جو در تکاپوی فطری خداجویی، دچار خطا نگردد و مصداق حقیقی خدا را از مصادیق وهمی آن تشخیص دهد و جز در برابر خدای حقیقی سر تسلیم و اخلاص فرو نیاورد.

جهت هدایتی سوره:

اثبات توحید و نفی شرک

اثبات احدیت و صمدیت برای خدا و نفی زاییدن و زاییده شدن و همتا داشتن از ذات پاک او.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. وجود یا تصور «دومی» برای یک موجود، مستلزم حد و مرز یا تصور حد و مرز برای اوست و هر آنچه حد و مرز دارد و محدود است، در ورای خود، محدود­کننده­ای دارد و سخن به همان وجود محدود کننده منتقل می­گردد. اگر آن هم وجودی محدود باشد، باز هم محدود کننده­ای دارد و سخن به آن منتقل می­گردد و این روند تا بی­نهایت ادامه خواهد داشت و این تسلسلی باطل است و در فرض این تسلسل، هیچ­گاه هیچ وجوی پدید نمی­آید و حال آنکه عالم وجود دارد؛ پس به طور حتم، هر جا سخن از (الله) است، وجودی است که حدی ندارد و احد است.

[2]. جای تردید نیست که احد، صمد است، چون احد مرزی ندارد و وجودی در ورای آن تصور نمی­گردد تا بخواهد نیاز او و مخلوقات او را برطرف سازد.

[3] . چطور می­تواند بزاید و حال آنکه زاییدن، جدا شدن بخشی از وجود است و این جز با قابلیت حد و مرز ممکن نیست و (الله) احد است و حد و مرزی ندارد. چگونه می­تواند بزاید در حالی که زاینده، مرکب است و مرکب، نیازمند اجزای خویش است، ولی (الله) صمد است و به هیچ چیز نیازی ندارد. چطور ممکن است زاییده شده باشد و حال آنکه  زاییده شدن با احد و صمد بودن قابل جمع نیست.

[4] . چطور می­تواند همتا داشته باشد؟ همتای او باید احد باشد و حال آنکه احد «دوم» نمی­پذیرد. وجود همانند او باید صمد مطلق باشد و حال آنکه صمد مطلق، «دو» بردار نیست؛ پس خدا نه فقط همتا ندارد، که همتایی برای او تصور نمی­گردد.

متن آموزشی سوره مبارکه فلق

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (1) مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ (2) وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ (3) وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ (4) وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ (5)

دنیا پر از آفریده­هایی است که شرّشان ما را تهدید می­کند. راه امان از شرّ مخلوقات الهی چیست؟ این پرسشی است که افکار حقیقت طلب را به خود مشغول می­کند.

ای رسول ما! بگو پناه می­برم به پروردگار سپیده­دم؛ همان پروردگاری که تاریکی شب را می­شکافد و روشنایی صبح را در دل آن پدید می­آورد و هموست که می­تواند تاریکی شر را بشکافد و روشنایی خیر را در دل آن پدیـد آورد.«1» به او پنـاه می­برم از شرّ هر آنچه آفریده است.[1] آفریدگار پدیده­ها اوست و بی­تردید، دفع و رفع شرّ پدیده­ها در دست اوست«2» و از شرّ تاریکی، آنگاه که فراگیر شود و ما را از خطرات احتمالی اطرافمان غافل سازد«3» و از شرّ زنان جادوگر که به هنگام افسون کردن مردمان در گره­های جادو، سخت می­دمند و به سبب غفلتمان از سحرشان، در معرض آسیبشان هستیم«4» و از شرّ هر حسود، آنگاه که حسد می­ورزد و درصدد آسیب رساندن به ماست و ما از نیت او غافلیم.«5»

خدای متعالی اسبابی فراوان برای امان بخشیدن به انسان از شرّ آفرید­ه­ها تدارک دیده است. گاهی وجود همین اسباب و وسائط، مانند حجابی بر یک واقعیت، ما را از ناتوانی خود در محافظت از خویشتن غافل می­سازد، اما با توجه به شرّ برخی پدیده­ها می­توان فهمید که برای حفظ خویش از شرّ مخلوقات، چقدر عاجز و ناتوانیم. کافی است به تاریکی، سحر و حسادت توجه کنیم.

در میان تاریکی که از خطرات احتمالی غافلیم، چه راهی برای حفظ خویش داریم؟ اگر حیوان درنده یا گزنده­ای یا  انسان شروری بخواهد به ما آسیبی برساند، بی آنکه ما از وجود او آگاه باشیم؛ اگر ساحران با وِرد و جادو و دمیدن در گره­ها بخواهند ما را دچار مشکل سازند، بی آنکه ما از اصل مسحور شدن خویش و راه ابطال آن خبری داشته باشیم؛ اگر برادر یا دوستمان نسبت به ما حسادت بورزد و بخواهد ضرری به ما برساند، بی آنکه از نیت سوء او آگاه باشیم؛ در برابر این شرور نهان، چه کاری از دست ما بر می­آید و چه راهی برای نجات خویشتن از شرّ آنان سراغ داریم؟

اینجا دیگر اسباب و عوامل خدادادی پناه­ جستن از خطر به کار نمی­آید. فرصت مناسبی است تا ناتوانی خویش را با همه وجود دریابیم و به دنبال پناه و پناهگاه حقیقی باشیم. باید بدانیم که حتی اشرف مخلوقات6 هم در دفع شرّ مخلوقات خدا باید به آفریننده آنها پناه ببرد و جز این راهی نیست.

جهت هدایتی سوره:

لزوم پناه بردن به خدا از شر آفریده­هایش

از شرّ آفریده­ها به پروردگار سپیده­دم پناه ببرید.

صدق الله العلی العظیم



[1] . پناه بردن از شرّ آفریده­ها نه بدین معنی است که همه آنها نسبت به انسان دارای شرند، بلکه مقصود، پناه بردن از شرّ هر آفریده­ای است که ممکن است شرّش متوجه انسان شود.

متن آموزشی سوره مبارکه کافرون

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمت­گر مهربان

قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ (1) لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ (2) وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ (3) وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ (4) وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ (5) لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ (6)

کافران، رسول خدا6 را به سازشکاری و همگرایی در عبادت و دین دعوت می­کنند و در این باره اصرار می­ورزند.

ای پیامبر توحید! بگو : اى کافران«1» نه من می­پرستم آنچه را که شما مى­پرستید«2» و نه شما پرستنده کسى هستید که من او را مى­پرستم«3» برای اینکه کافران تو را پرستنده معبودهای پیشین خود نخوانند و برای سازشکاری در فشار قرار ندهند، چنین ادامه بده: و نه من پرستنده چیزى هستم که شما آن را در گذشته پرستیدید«4» و تأکید می­کنم: نه شما پرستنده کسى هستید که من او را مى­پرستم«5» اینک که هیچ وجه اشتراکی میان معبود من و شما نیست، دین شما براى خودتان و دین من هم براى خودم.«6»

بدین ترتیب، خدای احد و واحد به رسولش6 فرمان می­دهد تا بر سازش­ناپذیری عبادی و دینی خود با کافران تأکید فرماید و آنان را از خیال خام سازش ناامید سازد. آنان باید بفهمند که عبادت موحد با عبادت مشرک، جمع شدنی نیست. موحد اگر بخواهد با مشرک سازش کند، باید غیر خدا را هم بپرستد و در این صورت، موحد نخواهد بود. مشرک نیز اگر بخواهد با موحد سازش کند، باید فقط خدا را بپرستد و آنگاه مشرک نخواهد بود.

بنابراین با حفظ وصف موحد و مشرک، عبادت این دو گروه هرگز قابل جمع نیست. وقتی همگرایی در عبادت ممکن نباشد، همگرایی در دین هم ممکن نخواهد بود، زیرا دین مجموعه­ای از مسائل اعتقادی و رفتاری است که روح واحد همه آنها عبادت معبود است.

جهت هدایتی سوره:

ابلاغ سازش­ناپذیری عبادی و دینی میان پیامبر6 و مشرکان

هیچ راهی برای جمع بین معبود پیامبرِ توحید6 با معبودهای خیالی کافران مشرک وجود ندارد و چون معبود، اصلی­ترین رکن دین است، هیچ اشتراک دینی هم بین آنان نیست.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه ناس

أعوذ بالله من الشیطان الرجیمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمت­گر مهربان

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1) مَلِکِ النَّاسِ (2) إِلهِ النَّاسِ (3)

مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (4) الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ (5) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (6)

جنّیان و آدمیانی در دلهای مردمان وسوسه می­کنند و از پسِ پرده خیرخواهی، آنان را به بدی­ها و زشتی­ها فرا­ می­خوانند. این شرّی بزرگ و تهدیدی جدّی در مسیر سعادت ابدی است و مردم نیازمند راهی برای نجات هستند.

ای رسول ما! بگو پناه می­بـرم به پروردگار مردم؛ همان کس که عهده­دار سرپرستی، تدبیر و تربیت مردمـان است و ایشـان در همه نیازهایشـان به او رجـوع می­کنند«1» فرمانروای مردم؛ همان که صاحب سلطه است؛ قدرتش در نهایت و حکمش نافذ است و به هنگام پناهندگی، پناه می‌دهد«2» اله و معبـود مردم؛ همان­ که بندگانش تنها برای او هستند و جز او را نخوانند و در نیازهای خود، جز به سوی او نروند و جز مراد او را اراده نکنند و جز به خواست او عمل نکنند.[1]«3» آری، خدای متعالی، هم پروردگار، هم فرمانروا و هم معبود مردم است؛ پس اگر بخواهم به پروردگاری پناه برم، خداست و جز او پروردگـاری نیسـت و اگر بخواهم به فرمانروایی پناهنـده شوم، خدا فرمانروای بر حق است و اگر بخواهم به معبودی رجوع کنم، خداست و جز او معبودی نیست؛ پس به او پناه می­برم از شر وسوسه­گری که در پسِ پرده خیرخواهی نهان گردد[2]«4» همان که در سینه­های مردمان وسوسه کند«5» چه از جنیان که شرّ وسوسه­شان به آدمی نزدیک­تر است و چه از آدمیان که از شرّ وسوسه آنان هم امانی نیست.«6»

آری، خدای حکیم راه مقابله با این شرّ بزرگ را در قالب اظهار سیره عملی رسول خود6 بیان می­کند تا بفهماند که حتی اشرف مخلوقات او در دفع شرّ وسوسه باید به خدا پناه برد و جز این راهی نیست.

وسوسه، شرّی است که تهدید آن در فضای غفلت دل از یاد خداست و تکرار نام خدا با عبارات (رب)، (ملک) و (إله) در ادبیات استعاذه از این شر، موجب زدودن غفلت از دل آدمی است.[3] اینک می­توان فهمیـد که چرا در سوره مبارکـه «فلق»، از شرور همه مخلوقـات و سه شرّ خاص (تاریکی، سحر، حسد) با یک نام به خدا پناه می­بریم و در این سوره از یک شرّ، با سه نام به درگاه خدا پناهنده می­شویم.

لزوم پناه بردن به خدا از شر وسوسه­گران

از شر وسوسه­گران جن و انس به پروردگار، فرمانروا و معبود مردم پناه ببرید.

صدق الله العلی العظیم



[1]. ابتدا (رب) بیان شد، چون به انسان نزدیک­تر است و نسبت به وی ولایت خاص دارد. سپس (ملک) ذکر شد، چون دورتر است و ولایت عام دارد؛ یعنی کسی به او پناه می­برد که تحت ولایت خاص کسی نیست تا مهمات او را کفایت کند. سپس (إله) بیان شد، چون ولی­ و سرپرستی است که انسان او را از روی اخلاص می­خواند نه از روی طبع مادی. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص395 و 396)

[2]. برخی از مفسران و مترجمان، کلمه (الخناس) را به معنای «پنهان شونده به هنگام ذکـر خدا» دانستـه­اند. با توجه به جایگاه استعمـال این واژه در آیـه، می­توان فهمید که وصفی در تبیین خطر هرچه بیشتر وسوسه است و معنای مذکور با این جایگاه سازگار نیست. معنای مناسب­تر برای این واژه، مبالغه در پنهان­شوندگی وسوسه کننده در پسِ پرده خیرخواهی است. صاحب واژه­نامه قرآنی «التحقیق» درباره معنای این واژه چنین می­نویسد: «فظهر أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة (خنس): هو التأخّر و الانقباض إذا کان من شأنه التقدّم و الانبساط... مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ- وصف الوسواس بصفة الخنس: اشارة الى انّ الموسوس لیس متظاهراً بعمله، بل مستتر و مختف فی عمله، و متنحّ و متأخّر عمّن یوسوس الیه...». (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 3، ص 138)

[3]. با توجه به مراتب مختلف سه نام مبارک (رب)، (ملک)، و (إله) و سطوح مختلف وسوسه، می توان گفت که ذکر استعاذه با سه نام پیش گفته، برای پوشش دادن تمام طبقات وسوسه است.