تدبر در قرآن کریم
متن آموزشی سوره مبارکه زلزال

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها (1) وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها (2) وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها (3) یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها (4) بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى‏ لَها (5) یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ (6) فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ (7) وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (8)

 

یا حساب و کتاب و جزا را باور نداریم و به همین جهت به عمل نیک مبادرت نمی­کنیم و از عمل بد دوری نمی­جوییم و یا اگر قیامت و حساب را باور داریم، از دقت و ظرافت آن غفلت می­ورزیم و از این رو به راحتی از کنار خیر و شرهای کوچک عبور می­کنیم و آنها را به حساب نمی­آوریم. اگر امکان خیری کوچک برایمان پیش آمد، نسبت به آن بی­توجهی می­کنیم یا اگر گناه یا اشتباه کوچکی از ما سر زد، آن را جدی نمی­گیریم.

آنگاه که زمین به آن لرزش شدید و هولناکش بلرزد«1» و زمین، مردگانی را که بار گرانى برآن‌اند، از خود بیرون افکند«2» و آدمى، شگفت زده گوید: زمین را چه شده که این گونه به لرزه درآمده است؟«3» آن روز زمین خبرهاى خود را بازگوید و بر اعمال انسانها گواهى دهد؛«4» بدان سبب که پروردگارت به آن وحى کرده است که چنین کند.«5» آن روز مردم از جایگاه خود در صحنه قیامت پراکنده و به سوى بهشت یا دوزخ روانه مى شوند تا سزاى کارهایشان به آنان نشان داده شود.«6» پس هرکه هم­وزن ذرّه‌اى نیکى کند، آن را خواهد دید.«7» و هرکه هم­وزن ذرّه‌اى بدى کند، آن را خواهد دید.«8»

انسان باید بداند که همه هستی، حتی موجود جامد و به ظاهر بی‌روحی چون زمین، از اعمال او آگاه می‌شود و در روز قیامت به اجازه خدا درباره او شهادت می‌دهد؛ پس بجاست که از خیر یک عمل کوچک هم نگذرد و از شر یک عمل کوچک هم غافل نشود و کاملاً مواظب همه اعمالش و حتی کوچک‌ترین آنها باشد و بداند که در این نظام متقن هستی، حتی عملی به اندازه ذره، از قلم نخواهد افتاد و همه کس و همه چیز، حتی زمین بر عمل او شهادت خواهد داد.

جهت هدایتی سوره:

توجه دادن به مشاهده اعمال؛ حتی کوچک­ترین آنها در قیامت

در قیامت همه محشور می­شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. هرکس که حتی هم­وزن ذره­ای نیکی کند، آن را می­بیند و هرکس که حتی هم­وزن ذره­ای بدی کند، آن را می­بیند.

 

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه عادیات

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً (1) فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً (2) فَالْمُغیراتِ صُبْحاً (3) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً (4) فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً (5) إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ (6) وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِکَ لَشَهیدٌ (7) وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ (8) أَ فَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ (9) وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ (10)

 

إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌ (11)سوگند به آن اسبها که نفس زنان تازان‌اند«1» و سوگند به آنها که با نواختن و تاختن بر سنگلاخها با سمهایشان شراره آتش برآورندگان‌اند«2» و سوگند به آنها که بامدادان یورش برندگان‌اند«3» و با آن یورش، غبارى برانگیختند«4» و بدین وسیله میان جمعی درآمدند«5» به آنها سوگند که انسان نسبت به پروردگارش بسیار بی­توجه و ناسپاس است«6» و او قطعاً بر بی­توجهی و ناسپاسی خود گواه است«7» و آنچه به رغم این گواهی، او را به این وضعیت دچار ساخته، آن است که او به شدت شیفته خیر است.«8»

در این قسمها سخن از سوارانی است[1] که با شور و نشاط فزاینده، بر پشت اسبهای تیزتک نشسته، می­تازند و پیروزمندانه میان جمعی در می­آیند، اما نسبت به پروردگارشان بی­توجه و دربرابر او ناسپاس‌اند. خودشان بندگان پروردگار، اسبهایشان مخلوق خدا و شور و نشاط فزاینده­شان از لطف خداست، اما از همه این معانی غافل‌اند و از این توان خدادادی در راه او بهره نمی‌برند. این سوگندها نمایی گله­مندانه از بی­توجهی و ناسپاسی انسان نسبت به پروردگار خویش است و در جواب قسم­ به همین معنی تصریح می­گردد.[2]

این انسان بی­توجه و ناسپاس، آیا نمى داند آن روز که دفن شدگانِ در گورها برانگیخته مى شوند«9» و آنچه در سینه هاست همه فاش مى گردد.«10» به یقین، آن روز پروردگارشان به آنان آگاه است.«11»

انسان، ناسپاس است، چون شیفته خیر است؛ یعنی هر چه را به سود خود می­داند، دوست می­دارد و به سوی آن متمایل می­شود که وصفی فطری و خدادادی است، اما اگر مدیریت نشود و به سوی خدا جهت نگیرد، خودمحوری را به جای خدامحوری می­نشاند و آدمی را به ورطه بی­توجهی نسبت به پروردگار و ناسپاسی دربرابر او می­کشاند. توجه به خبیر بودن پروردگار و ظهور آن در قیامت، زمینه انحراف حب خیر و انقطاع از خدا و ناسپاسی دربرابر او را از وجود انسان می­زداید و چنین انسانی، انرژی فزاینده خدادادی خود را در راه رسیدن به پروردگارش بسیج می­کند.

جهت هدایتی سوره:

دور کردن انسان از بی­توجهی و ناسپاسی نسبت به پروردگار

آگاهی از خبیر بودن پروردگار، زمینه­ساز دوری از بی­توجهی و ناسپاسی نسبت به اوست.

 

صدق الله العلی العظیم



[1]. اسبان به خودی خود یورش نمی‌برند و به میان جمع انسانی وارد نمی‌شوند و همین اوصاف نشان می‌دهد که در سوگند به اسبان، سواران آنها مد نظر است.

[2]. قسمهای قرآنی غالباً حجت یا دلیلی بر جواب قسم نیز هست. (ر.ک: المیزان، ج 20، ص 147)

متن آموزشی سوره مبارکه قارعه

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏الْقارِعَةُ (1) مَا الْقارِعَةُ (2) وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَةُ (3) یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ (4) وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (5) فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ (6) فَهُوَ فی‏ عیشَةٍ راضِیَةٍ (7) وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ (8) فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ (9) وَ ما أَدْراکَ ما هِیَهْ (10)

 

نارٌ حامِیَةٌ (11)میزان، وسیله­ای برای سنجیدن است، اما سنجش معیارهای مختلفی دارد: گاهی به جرم، گاهی به طول و در مواردی به دما یا معیارهای دیگر است. آری، ترازوهای مختلف، میزانهایی برای سنجش جرم و خط‌کشهای کوچک و بزرگ، میزانهایی برای سنجش طول و دماسنجهای گوناگون، میزانهایی برای سنجش دماست و هر چیز را می­توان با میزانی متناسب با آن سنجید و برخی از اشیا یا امور، از چند جهت یا با چند نوع میزان قابل سنجش است.

سؤال این است که آیا بینشها، گرایشها و رفتارها را نیز می­توان وزن کرد؟ آیا عقاید، علایق و اعمال نیز دارای سنجه و میزان است؟ با چه میزانهایی می­توان اندیشه­ها و بینشها را ارزیابی کرد؟ با چه ملاکهایی می­توان تمایلات یا تنفرها را ارزش­گذاری کرد؟ رفتارهای آدمی با کدامین معیارها قابل سنجش و ارزشیابی است؟

آیا می­توان مدعی شد که آدمیان بدون سنجیدن و وزن کردن معتقد شوند یا علاقه‌مند گردند یا عمل کنند؟ بی­تردید ما انسانها تا یک اندیشه و بینش را ارزشمند ندانیم، به آن معتقد نمی­شویم؛ تا یک علاقه یا تنفر را نفیس و قیمتی ندانیم، آن را بر علاقه یا تنفر دیگر ترجیح نمی­دهیم و تا یک رفتار را پر بها تلقی نکنیم، آن را انجام نمی­دهیم.

براین‌اساس، تفاوت اعتقادات، علایق و تنفرات و رفتارهای آدمیان در تفاوت ارزش­گذاری آنان و آن هم در تفاوت میزانهایشان ریشه دارد. آری، هر یک از ما با یک نظام ارزش‌گذاری متشکل از میزانهای اصلی و فرعی فراوان می­اندیشیم، تمایل پیدا می­کنیم، متنفر می­شویم و عمل می­کنیم.

آن کوبنده! (قیامت که یکی از اوصاف آن کوبندگی است)«1» چیست آن کوبنده؟«2» و چه چیز تو را آگاه کرد که چیست آن کوبنده؟«3» در روزى که آدمیان همچون پروانه­هاى پراکنده از این سو به آن سو می­روند«4» و کوهها این مظاهر صلابت مادی مانند پشم رنگارنگ زده شده متلاشى مى گردند.«5»

آن کوبنده سبب خواهد شد که انسانها براساس تفاوت موازینشان تقسیم شوند،

پس هر کس موازینش سنگین باشد و براساس معیارها و ملاکهای معنوی و الهی بسنجد و معتقد شود یا علاقه‌مند یا متنفر گردد و یا رفتار کند«6» پس او در زندگىِ خوش و پسندیده­اى خواهد بود، زیرا موازین او ثقیل و استوار است و در گیر و دار کوبندگی قیامت، در هم کوبیده نمی­شود«7» و کسى که موازینش سبک باشد و براساس معیارها و ملاکهای مادی و دنیوی بسنجد و معتقد گردد یا علاقه‌مند یا متنفر گردد و یا رفتار کند«8» پس جایگاهش که او را همچون مادر در بر مى­گیرد، هاویه (پرتگاه جهنم) است، زیرا موازین او خفیف و ناپایدار است و در گیر و دار کوبندگی قیامت، در هم کوبیده می­شود و از بین می­رود«9» و چه چیز تو را آگاه کرده است که آن چیست؟«10» آتشى است بس سوزان.«11»

خدای متعالی در این سوره کریمه به ما می­فهماند که موازین هر انسانی یا ثقیل (سنگین) است یا خفیف (سبک)؛ البته واضح است که سنگینی و سبکی مراتبی دارد.

موازین ثقیل به معیارها و ملاکهای استوار و پایدار اطلاق می­شود و موازین خفیف همان معیارها و ملاکهای سست و ناپایدار است. بینش، گرایش و رفتاری که با موازین ثقیل سنجیده شود، همواره ارزشمند شناخته می­شود؛ چون موازین ثقیل از بین رفتنی نیست، اما بینش،  گرایش و کنشی که با موازین خفیف سنجیده شود، تا زمانی ارزشمند تلقی می­گردد که موازین خفیف باقی باشد، ولی به گاه نابودی این موازین، بی ارزشی آن آشکار خواهد شد.

موازین ثقیل بر جنبه مادی انسان استوار نیست. حیثیت مادی آدمی استحکام و استقراری ندارد و با وقوع قارعه، مانند پروانه­ای حیران و سرگردان و سبک و کم­وزن، به این سو و آن سو خواهد رفت، اما موازین ثقیل محکم است؛ البته نه از سنخ کوه. کوه که مظهر صلابت و استواری مادی است، با وقوع قارعه (روز کوبنده) متلاشی خواهد شد و بسان پشمی زده شده، نمایان خواهد گشت.

موازین ثقیل، تنها معیارها و ملاکهایی است که حتی در برابر قارعه و کوبندگی بی­مانندش استوار می‌ماند و از بین نمی‌رود. موازین دنیوی و مادی، حتی اگر به اندازه کوه محکم باشد، استوار نخواهد بود؛ پس چنین موازینی هرگز ثقیل نیست.

براین‌اساس، تنها موازین معنوی و الهی باقی می­ماند و تنها معیارها و ملاکهای خدایی، محکم و استوار است و کوبندگی قارعه در آنها اثری ندارد. از این روست که اگر کسی صاحب چنین موازینی باشد، در آن روز، زندگی همراه با رضایتی خواهد داشت و اگر کسی صاحب موازین خفیف باشد، در آن روز وانفسا به پرتگاه جهنم سقوط خواهد کرد.

جهت هدایتی سوره:

برحذر داشتن از موازین خفیف و ترغیب به موازین ثقیل

قیامت، حادثه‌ای کوبنده است. ملاکها و موازین سبک و ناپایدار با وقوع این حادثه کوبنده در هم می‌شکند و ملاکها و موازین سنگین و پایدار باقی می­ماند؛ پس از موازین خفیف دور باشید و با موازین ثقیل زندگی کنید.

 

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه تکاثر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ (1) حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ (2) کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (3) ثُمَّ کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (4) کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ (5) لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ (6) ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ (7) ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ (8)

 

گرفتار تکاثر شده­اند. پیوسته در مسیر فزون­خواهی و افزون­نمایی دارایی دنیوی خویش‌اند. کثرت­طلبی نسبت به دنیا چنان مشغولشان کرده است که از خدا و قیامت غافل شده، چشم بر حقایق معنوی  بسته­اند. دایره افزون­نمایی مادی آنان از مرز داشته‌‌ها گذشته و از دست رفته­ها را نیز در برگرفته است. آری، مقبره‌های مردگان را نیز متکاثرانه زیارت می­کنند و به زیادی داشته­های گذشته خود نیز مباهات می­کنند؛ چون عذاب را باور ندارند و خود را نسبت به نعمتها، در برابر خدا مسئول نمی­بینند. این فروخفتگان در مادیات، تنها محسوسات را باور می­کنند و به غیر آن بهایی نمی­دهند. اینان جهنم را نمی­بینند، پس قبولش نمی­کنند و همچنان غرق در تکاثر به دنیا باقی هستند.

فزون­خواهی و افزون­نمایی داراییهای دنیوی، شما را سرگرم کرد و از توجه به حقایق عالم بالا باز داشت«1» تا جایی که دایره افزون­نمایی مادی، مقبره مردگان را نیز در بر گرفت و متکاثرانه مقبره­ها را زیارت کردید.«2» در دنیا فرو خفته­اید و جز آن را باور ندارید. آیا تصور می­کنید که دربرابر نعمتهای الهی مسئول نیستید و جهنمی در کار نیست؟ چنین نیست! به زودى مرگتان فرا می­رسد و خواهید دانست که دوزخ و سؤال از نعمت هست.«3» آرى، چنین نیست! به زودى مرگتان فرا می­رسد و خواهید دانست که جایی برای انکار عذاب و سؤال نیست.«4» هرگز چنین نیست. اگر به علم یقینى دست می­یافتید«5» بى گمان دوزخ را در این جهان به چشم دل می­دیدید«6» سپس آن را قطعاً در روز قیامت به مشاهده یقینى خواهید دید.«7» سپس آن روز که دوزخ را بنگرید، درباره هر نعمتى که به شما ارزانى شده است، از شما سؤال خواهد شد. همان نعمتهایی که دستمایه تکاثرتان بود.«8»

جهت هدایتی سوره:

بازداری از سرگرمی به تکاثر

سرگرم فزون­خواهی و افزون­نمایی دارایی دنیوی خویش هستید و از خدا و قیامت غافل شده­اید. بدانید که دوزخ حقیقت دارد و درباره نعمتها از شما سؤال خواهد شد.

 

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه عصر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏وَ الْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ (2) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)

 

انسان برای تجارت به این دنیای خاکی سفر کرده است و جز مدت زمان کوتاهی، فرصت ندارد. عمر او سرمایه اوست که باید در مقابل آن، رضایت پروردگار و بهشت برین را به دست آورد. تاجرِ مسافر، وقتی به این دنیای رنگارنگ وارد می­شود، دل در گرو آن می­نهد و کم کم اسیرش می­شود و فراموش می­کند که از کجا و برای چه آمده است و به کجا می­رود. غفلت سراسر وجودش را فرا می­گیرد. زمان و عمر محدود او به سرعت می­گذرد. به راستی سرمایه عمر را با چه بهایی معامله می­کنیم؟

سوگند به عصر (زمان، روزگار)«1» که انسان در زیانکارى و سرمایه عمرش رو به تباهى است«2» مگر کسانى که به خدا، و پیامبران و روز قیامت ایمان آورده‌، کارهاى شایسته انجام دادند و یکدیگر را به پیروى از حق و تداوم آن سفارش کرده، به شکیبایى در اطاعت از خدا و دورى جستن از گناهان و تحمّل ناگواریها توصیه کردند.«3»

آری، تنها کسانی از قاعده عمومی خسران استثنا هستند که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و به ایمان فردی اکتفا نکردند، بلکه یکدیگر را به حق سفارش کردند و به صبر فرا خواندند.[1] آنان در قبال آنچه از دست می­دهند، متاعی بس گرانبها به دست می­آورند. با بهای عمر خویش، رضای خدا و سعادت ابدی را کسب می‌کنند. خسارت نمی­کنند، بلکه سودی شگفت و بی نهایت نصیبشان می­گردد.

جهت هدایتی سوره:

اقتضای گذر زمان، خسران انسان؛ مگر برای اهل ایمان

با گذر زمان، سرمایه عمر از کف می­رود و انسان دچار خسران می­گردد؛ مگر کسانی که ایمان آورده، عمل صالح انجام دهند و همدیگر را به حق و صبر سفارش کنند.

صدق الله العلی العظیم



[1].(تواصوا بالحق) جنبه اجتماعی (آمنوا) و (تواصوا بالصبر) جنبه اجتماعی (عملوا الصالحات) است؛ چون تواصی، سفارش کردن متقابل است و جز با جنبه اجتماعی تأمین نمی­گردد.

متن آموزشی سوره مبارکه همزه

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (1) الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ (2) یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ (3) کَلاَّ لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ (4) وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَةُ (5) نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (6) الَّتی‏ تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ (7) إِنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ (8) فی‏ عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ (9)

به خود اجازه می­دهد که از دیگران عیب­جویی کرده، درباره­ آنان آشکارا و پنهان بدگویی کند. او زراندوز دنیاگراست و می‌پندارد که همین ثروت انباشته­اش مایه جاودانگی اوست. ازاین‌رو خود را از دیگران برتر می­بیند و آنان را تحقیر می­کند.

واى بر هر عیب­جوى غیبت­کننده­ای«1» که به جهت دوست داشتن ثروت، مالى فراهم آورده و آن را پى در پى شمرده است تا از زیاد شدنش لذت ببرد و همین خصلت، او را به خود برتر بینی و در نتیجه، عیب­جویی و بدگویی از دیگران کشانده است«2» چون مى­پندارد که ثروتش جاودانه­اش ساخته است.«3»

توهم جاودانگی به واسطه ثروت، با دو بیان قابل طرح است:

  1. دنیاگرای ثروت­اندوز بر اثر حب مال و آرزوهای دور و درازی که دارد، مرگ را از خود دور ببیند و خود را در این دنیا جاودان بپندارد.
  2. دنیاگرای ثروت­اندوز، ثروت را نشانه سعادت خویش دانسته، معتقد به ادامه یافتن این سعادت، حتی پس از مرگ خود باشد؛ یعنی او بر این باور باشد که حتی اگر بمیرد، در دنیای دیگر نیز سعادتمند خواهد بود؛ به همان دلیل که در این دنیا (به تصور خویش) سعادتمند بوده است.

به هر تقدیر همین توهم، او را گرفتار خودبرتربینی، عیب­جویی و بدگویی درباره مردم کرده است.

چنین نیست که او به واسطه ثروت، جاویدان شود، بلکه حتماً مرگ او فرا خواهد رسید و قطعاً در آن آتش شکننده افکنده خواهد شد«4» و چه چیزى تو را آگاه کرده است که آن آتش شکننده چیست؟«5» آتشِ برافروخته خداست«6» که بر دلها چیره مى شود و جان آدمیان را مى سوزاند.«7» آن آتش بر آنان در بسته خواهد بود و راه خلاصى از آن نخواهند داشت.«8» این در حالى است که آنان در ستونهایى بسیار دراز به بند کشیده شده­اند.«9»

آری، آتش شکننده و سوزان جهنم بر قلبش مسلط مى‏گردد و روح و جان او را که کانون این همه خود برتر بینی و تحقیر دیگران بود، به آتش مى‏کشد؛ آتشى خرد کننده و جانسوز به سزای اینکه در دنیا قلب دیگران را می­سوزاند و شخصیت آنان را خرد می­کرد. او مال خود را مایه جاودانگی می­داند و به پشتوانه آن از دیگران عیب­جویی و بدگویی می­کند، ولی باطن چنین مالی، آتش شکننده و جانسوز جهنم است.

یکی از ثمرات این سوره، دلجویی از کسانی است که شخصیتشان لگدمال فخرفروشی و خود برتر بینی ثروت­اندوزان دنیاگرا شده است.

جهت هدایتی سوره

هشدار و انذار درباره ثروت و آتش جانسوز جهنم

ثروتی که به پندار جاودانگی، باعث خودبرتر بینی، عیب­جویی و بدگویی از دیگران گردد، آتش شکننده و جانسوز جهنم است.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه فیل

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ (1) أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی‏ تَضْلیلٍ (2) وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابیلَ (3) تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ (4) فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ (5)

 

دشمنان قرآن کریم و رسول حق6 به پندار شکست ناپذیر بودن، دربرابر حقیقت اسلام صف­آرایی کرده، جز به نابودی آن راضی نمی­شوند. این­گونه به نظر می­رسد که رسول اکرم6 و طرفداران جبهه حق، توان مقابله با این دشمنان به ظاهر قدرتمند را ندارند. این تقابل نابرابر می­تواند زمینه تضعیف حق­مداران و تقویت باطل­گرایان را فراهم سازد. صدای مبارک وحی، این فضای موهوم را در هم می­شکند.

ای رسول ما! صف­آرایی قدرتمندان و ثروتمندان دربرابر حقیقت اسلام، تو را نگران نسازد. مگر ندانسته­اى که پروردگارت با آن فیل­سواران که براى ویران ساختن کعبه لشکرکشى کردند، چه کرد؟«1» آیا ترفندشان را در بیراهه قرار نداد و بى اثر نساخت؟«2» و بر بالاى سرشان فوج فوج پرندگانى فرستاد.«3» پرندگانى که بر آنان سنگهایى از جنس سنگ و گل (کلوخ سخت) مى افکندند.«4» بدین گونه، خداوند جانشان را گرفت و آنان را همچون پوسته­اى ساخت که مغزش خورده شده باشد.«5»

این معجزه در سال میلاد پیامبر اکرم6 اتفاق افتاد و از آیات خداست که مورد باور همگان است و هیچ شکی در آن نیست و حتی در اشعار جاهلیت نیز به آن اشاره شده است.

این واقعه، سمبلی برای به تصویر کشیدن این حقیقت است که خدای متعالی از دین خود دربرابر دشمنان محافظت می­کند و هیچ کس با هیچ قدرتی توان مقابله با او را ندارد. کعبه در این واقعه، مظهر دین و دینداری و اصحاب فیل، نمونه دشمنان به ظاهر قدرتمند و غرّه به زور است و مجازات سپاه فیل به وسیله پرندگان کوچک و با سنگریزه‌ها، یادآور این حقیقت است که همه عالم، لشکر خداست و حتی کمترین و کوچک‌ترین مخلوقات، به اذن خدا می‌توانند واسطه مجازات مقتدران باشند.

این سوره شریفه، همان‌طور که مایه تقویت قلب شریف رسول خدا6 است، سبب قوت قلب تمام جانشینان برحق ایشان و رهبران الهی دربرابر ابرقدرت­­نمایان است و همان‌گونه که مایه دلگرمی رهبران الهی است، اطمینان­بخش مؤمنان به آنان و رعب­افکن در دلهای دشمنان ایشان است.

جهت هدایتی سوره:

تقویت جبهه ایمان دربرابر ابرقدرت­نمایان

رسول خدا6، رهبران الهی و همه مؤمنان، رفتار خدا با اصحاب فیل را ببینند و دربرابر ابرقدرت­­نمایان احساس ضعف نکنند. دشمنان حق و حقیقت نیز عاقبت خود را در این آینه شفاف نظاره کنند.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه قریش

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏لِإیلافِ قُرَیْشٍ (1) إیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ (2) فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ (3)

الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (4)قریش، عشیره پیامبر اکرم6 و فرزندان نضر بن کنانه هستند. در منطقه حرم و در مجاورت بیت الله الحرام زندگی می­کنند. حرم، وادی خشک و بایری است و آنان از راه بازرگانی زندگی را می­گذرانند و هر سال دو بار برای تجارت کوچ می‌کنند. در زمستان به یمن و در تابستان به شام می روند. خدا به برکت این خانه، آنان را با سفر زمستانی و تابستانی الفت داده است. مردم ایشان را به سبب بیت الله الحرام احترام می‌کنند. از کاروانهایشان راهزنی نمی‌کنند و به سرزمین امنشان یورش نمی‌برند و آنان این همه را از یُمن مجاورت با خانه خدا دارند. حال سؤال این است که در قبال این لطف الهی چه وظیفه­ای دارند؟ آیا شرک برای اینان که زیر سایه خانه توحید آرامش یافته‌اند، رواست؟

از آن روى که خداوند قریش را با کوچ کردن مأنوس ساخت«1» یعنی آنان را با کوچ زمستانى و تابستانى مأنوس کرد تا معیشت خود را فراهم آورند«2» به شکرانه­اش باید خداوندگار این خانه (کعبه) را بپرستند«3» همان کسى که آنان را در سرزمینى که اسباب معیشت و امنیت فراهم نبود، از گرسنگى رهایى بخشید و طعامشان داد و آنان را از ترس و دلهره ایمن ساخت.«4»

آیا غذا و امنیت، نخستین و مهم‌ترین نعمت حیات فردی و اجتماعی نیست؟ اینان که اولین نعمات حیات فردی و اجتماعی خود را مدیون مجاورت بیت الله الحرام هستند، تنها باید پروردگار همین بیت را بندگی کنند.

این سوره مبارکه در لایه­ای بالاتر از ظاهر، همین مقصود هدایتی را درباره همه مجاوران خانه خدا در هر زمانی دارد. ساکنان بلد حرام و مجاوران بیت حرام در تمام طول تاریخ، مشمول همین لطف و نعمتی هستند که قریش بود و روا نیست که صاحب این خانه را بندگی نکنند.

باز هم این سوره شریفه ­در لایه­ای بالاتر، همان مقصود هدایتی را درباره همه انسانها دارد؛  هرچند که قریش و مجاوران خانه خدا به طور محسوس­تری مشمول منت خداوندند. مگر انسانهای دیگر مشمول لطف و منت کسی جز خدا هستند؟!

همگان باید به شکرانه بهره­مندی از نعمات حیات فردی و اجتماعی، در برابر پروردگارشان سر تسلیم فرود آورده، پیشانی بندگی بر خاک گذارند و اگر کسی یا گروهی از نعمت بیشتری بهره­مند است (مانند قریش یا مجاوران خانه خدا یا هر فرد و گروهی که به دلیلی خاص، مشمول عنایتی بیشتر است) باید نسبت به عبادت و بندگی ولی نعمتش بیشتر اهتمام و مبادرت ورزد نه اینکه غافل شود و دیگران را با او شریک قرار دهد.

جهت هدایتی سوره

ضرورت پرستش پروردگار بیت الله الحرام

برای قریش که در سایه همین خانه الفت گرفته و از گرسنگی و ترس نجات یافته است

و برای همه مجاوران بیت الله الحرام در طول تاریخ که مشمول همین نعمت­اند

و برای همه انسانها که مشمول نعمت و منت کسی جز خدا نیستند.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه ماعون

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ (1) فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ (2) وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ (3) فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ (4) الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (5) الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ (6)

وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ (7)خدای آگاه، مسلمان­نمایی را که اوصاف زشت دنیاگرایی در او فعلیت یافته، یتیمان را به سختی از خود می­راند و نسبت به طعام مسکینان ترغیب نمی­کند، چنین می­شناساند:

آیا دیدى آن کسى را که دین را دروغ مى­انگارد؟«1» شاید در زبان چنین نباشد، اما رفتارهایی دارد که جز از مکذّب دین سر نمی­زند. او همان کسى است که یتیم را به شدت و ستم از خود مى­راند«2» و بر اطعام بینوا ترغیب نمى­کند.«3»

آری، همین رفتارها نشانه تکذیب دین است. زیرا تصدیق دین امری فراتر از ادعا و اظهار است و با این اوصاف پلید سازگار نیست.

هرچند در میان نمازگزاران است، اما نمازگزار درستی نیست. اگر بود، نمازش او را از دنیاگرایی و تبعات زشت آن باز می­داشت. پس واى بر این نمازگزاران!«4» همانان که از نمازشان غافل‌اند و بدان اهتمام نمی­ورزند.«5» همانان که ریا مى­کنند«6» و از اموال خویش در رفع نیاز دیگران دریغ می­کنند.«7»

نماز، نماد خداگرایی است و انسان را از دنیاگرایی و اتصاف به اوصاف زشت دنیاپرستان باز می­دارد، اما برخی نمازگزاران از دنیاگرایی منصرف نگشته، منافع دنیوی خود را بر انجام وظایف انسانی و الهی خود در قبال یتیمان و مسکینان ترجیح می­دهند. خدای عزیز در قالب تهدید ایشان می­فهماند که آنان نمازگزارانی غافل از نماز و اهل ریا و منع کمک مالی هستند. آری، نمازگزارانی با این اوصاف، مستحق عذاب «ویل» خداوندند،  زیرا همین وضعیت اسفبار است که زمینه فعلیت یافتن دنیاگرایی و از خود راندن یتیمان و بی­تفاوتی نسبت به طعام مسکینان را فراهم می­سازد و آنان را در جرگه مکذبان دین قرار می­دهد.

جهت هدایتی سوره:

تهدید نمازگزاران مکذّب دین

از خود راندن یتیمان و بی­تفاوتی نسبت به طعام مسکینان، از نشانه­های تکذیب دین است. وای بر نمازگزارانی که با غفلت از نماز و ریا و منع کمک مالی به دیگران، زمینه فعلیت یافتن این اوصاف را فراهم می سازند و در عمل، دین را تکذیب می­کنند.

صدق الله العلی العظیم

متن آموزشی سوره مبارکه کوثر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

بخوان این سوره را به نام خدای رحمتگر مهربان

‏إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ (2) إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)

دشمنان بدخواه پیامبر خاتم6 با کمال بی­ادبی، او را ابتر یا همان مقطوع النسل لقب داده­اند. این کوته­فکران امیدوارند که با رحلت آن حضرت، دعوت توحیدی او نیز پایان یابد. آنان بر این باورند که فرزند پسر، وارث پدر و ادامه دهنده راه اوست و چون او پسر ندارد، نسلش و در نتیجه راهش ادامه نخواهد یافت و همه چیز به حال اول خود باز خواهد گشت. خودشان شادمان هستند. دل مهربان رسول رحمت6 را می­آزارند و پیروانش را نیز ناراحت و نگران می­کنند. با تبلیغات آنان، آینده اسلام در هاله­ای از ابهام فرو رفته است. پشتیبان رسول6 سوره مبارکه کوثر را به میدان نبرد حق با باطل می­فرستد:

ای رسول ما! دشمنان بدخواهت تو را ابتر می­خوانند. غمگین مباش و بدان که همانا ما به تو کوثر دادیم و این خیر فراوانِ جاری، سبب جاودانگی توست.[1]«1» پس به شکرانه آن براى پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن (یا هنگام تکبیر، دستهایت را تا مقابل گلو بالا بر)«2» قطعاً تو ابتر نیستی و رسالت نورانیت ناپایدار نیست، بلکه دشمن توست که ابتر است و نام و یاد و مرامش ناپایدار است.«3»

سوره­ای کوتاه و در عین حال، بسیار بلند است. این سوره شریفه بر دو اصل اساسی درباره رسول خدا6 تأکید می­کند و مانند آبی خنک، آتش تبلیغات شوم بدخواهان آن حضرت را خاموش می­سازد:

  • اصل اول، اعطای کوثر به آن حضرت است. آری، کوثر مایه جریان یافتن و ادامه داشتن است، نه فرزند پسر. ای بسا پسری که کوثر نباشد و به عنوان وارثی خلف، راه پدر را ادامه ندهد، اما کوثر، خیر کثیر جاری است و هرگز منقطع نمی­گردد. این نعمتی بزرگ است که شکرانه رسول‌ کریم6 را طلب می­کند.
  • اصل دوم، تأکید بر ابتر بودن دشمنان بدخواه آن پیامبر اعظم6 است. آری آنان خودشان ابتر و بی­دوام هستند. حتی اگر پسر هم داشته باشند و نسلشان چند صباحی ادامه یابد، راهشان، نامشان و یادشان هرگز جریان نخواهد یافت و به زباله­دان تاریخ سپرده خواهد شد.

این سوره مبارکه با تأکید بر این دو اصل مهم، برای همیشه هر پندار خامی نسبت به انقطاع نسل رسول‌الله‌6 و دوام دشمنی با آن حضرت را باطل می­سازد.

جهت هدایتی سوره:

جاودانگی پیامبر6 در پرتو اعطای کوثر

رسول خدا6 جاودان است، چون خدایش به او کوثر داده و دشمن بدخواه او خود ابتر و ناپایدار است.

صدق الله العلی العظیم



[1]. (الکوثر) را خیر کثیر دانسته­اند و بهتر است به قرینه تقابل با (الأبتر)، معنای آن را خیر کثیر جاری بدانیم. توضیح اینکه (الأبتر) به معنای منقطع و دم­بریده است و اگر معنای دوام و جریان در کوثر لحاظ نگردد، تأکید بر اعطای آن نمی­تواند پاسخی مناسب در رد اتهام ابتر باشد.

مصادیق کوثر بسیار است که برخی از آنها از این قرار است:

  • نهری در بهشت (ویژگی نهر در جاری بودن آن است).
  • حوض پیامبر6 در بهشت یا محشر.
  • اولاد پیامبر6.
  • اصحاب و اشیاع پیامبر6 تا روز قیامت.
  • علمای امت پیامبر6.
  • قرآن کریم و فضایل زیاد پیامبر6.
  • نبوت.
  • اسلام.
  • توحید.
  • علم و حکمت.
  • و ...

با توجه به آیه پایانی این سوره که از اتهام مقطوع النسل بودن پیامبر6 سخن گفته،  می‌توان دریافت که مراد از کوثر، خیری کثیر است که در ضمن آن، کثرت ذریه هم هست؛ چون در غیر این صورت، تأکید بر ابتر بودن دشمنان آن حضرت در این مقام، بی‌‌فایده خواهد بود. همه می­دانیم که ذریه آن حضرت از طریق جگرگوشه­اش، فاطمه زهرا3 ادامه یافته است؛ بنابراین یکی از مصادیق کوثر، وجود مبارک دخت نبی مکرم6، زهرای اطهر3 است.